گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سیدای نسفی

آهم امشب در چمن سرگشتگان را یاد کرد

آشیان بلبلان را آسیایی یاد کرد

آید از هر حلقه زنجیر آواز درا

بس که در کوی تو گوشم تا سحر فریاد کرد

دل درا آغاز محبت کرد کار خود تمام

طفل من در تخته خوانی خویش را استاد کرد

غنچه گل از نسیمی در گلستان تازه روست

می توان ما را به اندک التفاتی یاد کرد

از وصال شمع چون پروانه گردد کامیاب

هر که ما را از برای سوختن امداد کرد

گردش دوران کند خاکش به سر چون گردباد

هر که اینجا تکیه بر دیوار بی بنیاد کرد

مرغ کاهل طبعم از دام فلک بیرون نرفت

عمر خود را صرف آب و دانه صیاد کرد

عشق او ای سیدا دل را به درد غم سپرد

این ستمگر ملک خود را وقف بر اولاد کرد

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

قطران تبریزی

آن کجا بر نیکخواهان خار چون شمشاد کرد

دشمنان را کرد غمین دوستان را شاد کرد

خواسته چون کاه کرد و کلک را چون باد کرد

گنج ویران کرد و خان زائران آباد کرد

هم موالی را ز بند درد و غم آزاد کرد

[...]

سنایی

آبروی ما فراق ماهرویی باد کرد

حسن او ما را ز بند عشق خویش آزاد کرد

لعل رخسار از برای آن شدم کز بهر ما

یاد او بر مسند اقبال ما را یاد کرد

رای هجران از پی آن کرد تا از گفتگوی

[...]

سلمان ساوجی

دست فیاض تو خاطره‌ها ز بند آزاد کرد

عدل معمارت درونهای خراب آباد کرد

هر که می‌خواهد که در عهد تو آزادی کند

اولش چون تیغ باید روی چون فولاد کرد

باد ازان دست چنار انداخت کاندر عهد تو

[...]

خیالی بخارایی

ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد کرد

گل نسیمت از صبا بشنید و دل برباد کرد

نخلِ قدّ دلکشت را بنده چون بسیار شد

از برای جان درازی سرو را آزاد کرد

مردمیهای رقیبت را فرامُش چون کنم

[...]

بابافغانی

عید شد هر کس مه نو را مبارکباد کرد

هر گرفتاری بطاق ابرویی دل شاد کرد

گریه ی مستان ز سوز و ناله ی چنگ صبوح

زاهد خلوت نشین را رخنه در اوراد کرد

شام عید از جان خود بی او ملالی داشتم

[...]