گنجور

 
هلالی جغتایی

ای دل، بکوی او مرو، از بیخودی غوغا مکن

خود را و ما را بیش ازین در عاشقی رسوا مکن

ای اشک سرخ و گرم رو، بر چهره ام ظاهر مشو

آبی که پنهان خورده ام در روی من پیدا مکن

تا چند ناز و سرکشی؟ آخر بجان آمد دلم

بر عاشق مسکین خود زین بیش استغنا مکن

من حاضر و تو باکسان هر دم نمایی عشوه ای

اینها مکن، ور می کنی، در پیش چشم ما مکن

تا چند، هر دم غنچه سان خندی بروی این و آن؟

چون شاخ گل باش، از حیا، سر پیش کس بالا مکن

با ابروی چون ماه نو، هوش هلالی را مبر

ماه هلال ابروی من، عقل مرا شیدا مکن

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا مکن

غمزه زنان زین سو میا، آهنگ جان ما مکن

ای من، غلام روی تو، گر جور خواهی ور ستم

بر بنده خود می کنی، چون گویمت کن یا مکن

گه زلف سوی رخ بری، گه خال پیش لب نهی

[...]

امیرعلیشیر نوایی

ای رند درد آشام جز دیر مغان مأوا مکن

دل را به غیر از مغبچه‌ای جای دگر شیدا مکن

ساقی به صد فرخندگی چون بایدت پایندگی

گر یابی آب زندگی در جام جز صهبا مکن

در طوف باغ ای سیمبر گلرنگ می در جام زر

[...]

وحشی بافقی

ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما مکن

آغاز عشق است ای پسر اینها مکن اینها مکن

ول یاری بدان رسمی‌ست خوبان را کهن

ای از همه بی رحم تر رسم نوی پیدا مکن

گاهی نگاهی می‌کنی آن هم به چندین خشم و ناز

[...]

ملا احمد نراقی

ای بر کفت تیغ جفا از قتل ما پروا مکن

بگذشته ایم از خون خویش اندیشه از فردا مکن

آسوده در مهد لحد خوابیده اند این مردگان

بگذارشان در خواب خوش آن لعل را گویا مکن

نه جان نه سر، نه دین، نه دل ماند از برای عاشقان

[...]

فروغی بسطامی

شبها به بزم مدعی ای بی مروت جا مکن

آرام جان او مشو، آزار جان ما مکن

از بهر حسرت خوردنم، لب بر لب ساغر منه

دست از پی آزردنم در گردن مینا مکن

در بزم غیر ای بی وفا بهر خدا مگذار پا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه