گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

ای رند درد آشام جز دیر مغان مأوا مکن

دل را به غیر از مغبچه‌ای جای دگر شیدا مکن

ساقی به صد فرخندگی چون بایدت پایندگی

گر یابی آب زندگی در جام جز صهبا مکن

در طوف باغ ای سیمبر گلرنگ می در جام زر

افکنده در وی کن نظر میل گل رعنا مکن

در دین و دل آتش زده کردی چو عزم میکده

هر لحظه از می عربده بر زمره تقوا مکن

چون ملک دل یغما کنی جور و ستم با ما کنی

صد ناز و استغنا کنی در ناز استغنا مکن

دلرا چو بینی سوی خود مجنون و زار روی خود

هر دم مران از کوی خود دیوانه را بیجا مکن

از عشق فانی دم مزن گلبانگ در عالم مزن

حال مرا بر هم مزن بیشم ازین رسوا مکن

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا مکن

غمزه زنان زین سو میا، آهنگ جان ما مکن

ای من، غلام روی تو، گر جور خواهی ور ستم

بر بنده خود می کنی، چون گویمت کن یا مکن

گه زلف سوی رخ بری، گه خال پیش لب نهی

[...]

هلالی جغتایی

ای دل، بکوی او مرو، از بیخودی غوغا مکن

خود را و ما را بیش ازین در عاشقی رسوا مکن

ای اشک سرخ و گرم رو، بر چهره ام ظاهر مشو

آبی که پنهان خورده ام در روی من پیدا مکن

تا چند ناز و سرکشی؟ آخر بجان آمد دلم

[...]

وحشی بافقی

ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما مکن

آغاز عشق است ای پسر اینها مکن اینها مکن

ول یاری بدان رسمی‌ست خوبان را کهن

ای از همه بی رحم تر رسم نوی پیدا مکن

گاهی نگاهی می‌کنی آن هم به چندین خشم و ناز

[...]

ملا احمد نراقی

ای بر کفت تیغ جفا از قتل ما پروا مکن

بگذشته ایم از خون خویش اندیشه از فردا مکن

آسوده در مهد لحد خوابیده اند این مردگان

بگذارشان در خواب خوش آن لعل را گویا مکن

نه جان نه سر، نه دین، نه دل ماند از برای عاشقان

[...]

فروغی بسطامی

شبها به بزم مدعی ای بی مروت جا مکن

آرام جان او مشو، آزار جان ما مکن

از بهر حسرت خوردنم، لب بر لب ساغر منه

دست از پی آزردنم در گردن مینا مکن

در بزم غیر ای بی وفا بهر خدا مگذار پا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه