ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا مکن
غمزه زنان زین سو میا، آهنگ جان ما مکن
ای من، غلام روی تو، گر جور خواهی ور ستم
بر بنده خود می کنی، چون گویمت کن یا مکن
گه زلف سوی رخ بری، گه خال پیش لب نهی
جان دارد آخر دمی، چندین بلا یک جا مکن
گر من ز جور چشم تو کردم شکایت گونه ای
زارم بکش، لیکن مگو «در روی من پیدا مکن »
دیرینه یاران منند، ای پندگو، اندوه و غم
ور بی غمی، منمای ره، زیشان مرا تنها مکن
گفتی «شوم فردای هجر آن کشتنت را ساخته »
امروز مهمان توام، تو وعده فردا مکن
گر عشق می بازی، دلا، پروانه ای شو نی مگس
بالای آتش چرخ زن، پرواز بر حلوا مکن
گفتم «ز زلف چون تویی زنار بندم » گفت «رو
در کفر هم صادق، نه ای، زنار را رسوا مکن »
خسرو، اگر بختت گهی یاری دهد کانجا رسی
هم بر زمین نه دیده و گستاخی آن پا مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و فریبندگی معشوق اشاره میکند و از او میخواهد که با ناز و غمزگی خود عقلش را فریب ندهد. او احساسات عاشقانه و دردهای ناشی از عشق را به تصویر میکشد و از معشوق میخواهد که به او آسیب نرساند. شاعر به کمبود دوستی و همراهی اشاره میکند و میگوید که اگرچه دردی دارد، ولی نباید دردش را به نمایش بگذارد. همچنین، به نقش زیبایی در عشق و عواقب آن اشاره میکند و در انتها به سختیهای عشق و چالشهای آن اشاره میکند، با تأکید بر این که در رابطهها باید مراقب و محتاط بود.
هوش مصنوعی: ماه هلالی که در ابروی من دیده میشود، عقل و خرد مرا مدهوش نکن. با ناز و کرشمههای خود به این سمت نیا، زیرا که حال و جان ما را تحت تاثیر قرار میدهی.
هوش مصنوعی: ای محبوب من، من فدای چهره زیبای تو هستم. اگر خواسته باشی که ستم کنی یا بر من ظلم روا داری، چه بگوییمت که انجام بده یا نده؟
هوش مصنوعی: گاهی موهای خود را به سمت صورتت میکشی و گاهی خال گونهات را به نمایش میگذاری. جان را در یک لحظه به خطر نینداز و این همه درد و رنج را یکجا بر من نبارید.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر ظلم و بیمحبتی چشمان تو شکایت کنم، به نوعی زاری و اندوه دامن میزنم، اما تو نگو که «چهرهام را ننگر» و دوری کن.
هوش مصنوعی: دوستان قدیمی من اند، ای نصیحتگو، اگر غم و اندوهی وجود ندارد، مرا از این محفل دور نکن.
هوش مصنوعی: تو گفتی که فردا به واسطه جداییام به سرنوشتی بد مبتلا میشوم، اما اکنون که مهمان تو هستم، از وعده فردا حرف نزن.
هوش مصنوعی: اگر در عشق بازی میکنی، عشق تو باید همچون پروانهای باشد که به نور عشق نزدیک میشود. خودت را شبیه مگسی نکن که فقط دور آتش میچرخد. باید بال و پر بگشایی و با شور و شوق پرواز کنی و به دنیای زیبا و شیرین عشق نزدیک شوی.
هوش مصنوعی: گفتم که از مویی مانند تو دستبندی برای خود بسازم، او در جواب گفت: در کفر هم باید راستگو بود، بنابراین نباید این دستبند را رسوا کنی.
هوش مصنوعی: اگر روزی بختت به تو یاری کند و به جایی برسی، هرگز خود را به جایی نرسانی که آنجا دیده نشده و نخواهی توانست به آنجا پا بگذاری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رند درد آشام جز دیر مغان مأوا مکن
دل را به غیر از مغبچهای جای دگر شیدا مکن
ساقی به صد فرخندگی چون بایدت پایندگی
گر یابی آب زندگی در جام جز صهبا مکن
در طوف باغ ای سیمبر گلرنگ می در جام زر
[...]
ای دل، بکوی او مرو، از بیخودی غوغا مکن
خود را و ما را بیش ازین در عاشقی رسوا مکن
ای اشک سرخ و گرم رو، بر چهره ام ظاهر مشو
آبی که پنهان خورده ام در روی من پیدا مکن
تا چند ناز و سرکشی؟ آخر بجان آمد دلم
[...]
ما را میازار اینهمه چندین جفا بر ما مکن
آغاز عشق است ای پسر اینها مکن اینها مکن
ول یاری بدان رسمیست خوبان را کهن
ای از همه بی رحم تر رسم نوی پیدا مکن
گاهی نگاهی میکنی آن هم به چندین خشم و ناز
[...]
ای بر کفت تیغ جفا از قتل ما پروا مکن
بگذشته ایم از خون خویش اندیشه از فردا مکن
آسوده در مهد لحد خوابیده اند این مردگان
بگذارشان در خواب خوش آن لعل را گویا مکن
نه جان نه سر، نه دین، نه دل ماند از برای عاشقان
[...]
شبها به بزم مدعی ای بی مروت جا مکن
آرام جان او مشو، آزار جان ما مکن
از بهر حسرت خوردنم، لب بر لب ساغر منه
دست از پی آزردنم در گردن مینا مکن
در بزم غیر ای بی وفا بهر خدا مگذار پا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.