گنجور

 
ملا احمد نراقی

در سر افتاده ست شوق باده ام

چون کنم در دام زهد افتاده ام

ساده لوحم همگنان دانند و من

در پی مه طلعتان ساده ام

هوش خواهد از من و من عقل و هوش

در خراباتی گرو بنهاده ام

از محبت می کنندم منع و من

خود ز مادر با محبت زاده ام

فاش کردی ای صفایی سرّ من

شرم کن از مصحف و سجّاده ام