همچو بلبل گر من بی دل زبانی داشتم
روز وصل از شام هجران داستانی داشتم
در به روی من چنین محکم مبند ای باغبان
پیش از این من هم به اینجا آشیانی داشتم
از پس عمری مرا خواندی و آن هم با رقیب
بلکه جانا با تو من راز نهانی داشتم
چیست این رسوایی آخر ای جوان من هم چو تو
در جوانی مدتی عشق جوانی داشتم
گاهی ای بلبل شنیدی یار اگر فریاد من
چون تو من هم روز و شب آه و فغانی داشتم
سوخت ای پروانه یارت، بال و پر داری چه غم
کاش من هم چون تو یار مهربانی داشتم
ای مؤذّن این شتابت از چه بود آخر نه وصل
نیست بیش از یک شب و من داستانی داشتم
در به روی من چنین می بندی ای جان کاشکی
غیر درگاه تو من هم آستانی داشتم
ای «صفایی» من تو را زاهد گمان کردم مرا
کن بحل چون در حق تو بدگمانی داشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به درد و رنج عشق و فراق میپردازد. او به بلبل و پروانه اشاره میکند و به شباهتهای خود با آنها میبالد. شاعر از باغبان میخواهد که در را به روی او نبندد، زیرا او نیز روزگاری در این مکان آشیانی داشته است. او به یاد عشق خود میافتد و از رسوایی ناشی از آن سخن میگوید. شاعر در نهایت به زهد و بدگمانی اشاره کرده و از عزیزش میخواهد او را ببخشد. به طور کلی، شعر احساسات عمیق و غمگینی را از زندگی عاشقانه و چالشهای آن به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگر من مثل بلبل بیدل زبان داشتم، در روز وصال، داستانی از شب جدایی را میتوانستم بگویم.
هوش مصنوعی: ای باغبان، در را به روی من اینقدر محکم نبند؛ من پیش از این نیز در اینجا خانه داشتم.
هوش مصنوعی: پس از سالها که تو به من توجه کردی و در این مسیر با رقیبی دیگر نیز بودی، ای عزیز! من همواره یک راز ناگفته و پنهانی با تو داشتم.
هوش مصنوعی: این چه رسوایی است که به وجود آمده؟ ای جوان! من هم در جوانی مانند تو مدتی عاشق بودم.
هوش مصنوعی: گاهی ای بلبل، اگر شنیدی که یار فریاد میزند، من هم روز و شب ناله و آه بسیار داشتم.
هوش مصنوعی: ای پروانه، عشق تو به سوز و گداز افتاده است و تو حتی با بال و پر خود نسبت به آن بیتوجهی میکنی. کاش من هم مثل تو، یک یار مهربان داشتم تا به خاطرش بسوزم.
هوش مصنوعی: ای مؤذّن، چرا اینقدر عجله میکنی؟ مگر قرار نیست وصالی بیشتر از یک شب باشد؟ من داستانی دارم که باید بگویم.
هوش مصنوعی: ای جان، تو در را بر من میبندی؛ ای کاش غیر از درگاه تو، من هم جایی برای رجوع و پناه داشتم.
هوش مصنوعی: ای صفایی، من تو را زاهد و پارسا تصور میکردم، اما اکنون که به تو بدگمان شدم، مرا از این بدگمانی رهایی بخش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب میسوختم پروانهوار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.