همچو بلبل گر من بی دل زبانی داشتم
روز وصل از شام هجران داستانی داشتم
در به روی من چنین محکم مبند ای باغبان
پیش از این من هم به اینجا آشیانی داشتم
از پس عمری مرا خواندی و آن هم با رقیب
بلکه جانا با تو من راز نهانی داشتم
چیست این رسوایی آخر ای جوان من هم چو تو
در جوانی مدتی عشق جوانی داشتم
گاهی ای بلبل شنیدی یار اگر فریاد من
چون تو من هم روز و شب آه و فغانی داشتم
سوخت ای پروانه یارت، بال و پر داری چه غم
کاش من هم چون تو یار مهربانی داشتم
ای مؤذّن این شتابت از چه بود آخر نه وصل
نیست بیش از یک شب و من داستانی داشتم
در به روی من چنین می بندی ای جان کاشکی
غیر درگاه تو من هم آستانی داشتم
ای «صفایی» من تو را زاهد گمان کردم مرا
کن بحل چون در حق تو بدگمانی داشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب میسوختم پروانهوار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.