بعد از سماع گویی کان شورها کجا شد
یا خود نبود چیزی یا بود و آن فنا شد
منکر مباش بنگر اندر عصای موسی
یک لحظه آن عصا بد یک لحظه اژدها شد
چون اژدهاست قالب لب را نهاده بر لب
کو خورد عالمی را وانگه همان عصا شد
یک گوهری چون بیضه جوشید و گشت دریا
کف کرد و کف زمین شد وز دود او سما شد
الحق نهان سپاهی پوشیده پادشاهی
هر لحظه حمله آرد وانگه به اصل واشد
گرچه ز ما نهان شد در عالمی روان شد
تا نیستش نخوانی گر از نظر جدا شد
هر حالتی چو تیرست اندر کمان قالب
رو در نشانه جویش گر از کمان رها شد
گرچه صدف ز ساحل قطره ربود و گم شد
در بحر جوید او را غواص کاشنا شد
از میل مرد و زن خون جوشید وان منی شد
وانگه از آن دو قطره یک خیمه در هوا شد
وانگه ز عالم جان آمد سپاه انسان
عقلش وزیر گشت و دل رفت پادشا شد
تا بعد چند گاهی دل یاد شهر جان کرد
واگشت جمله لشکر در عالم بقا شد
گویی چگونه باشد آمدشد معانی
اینک به وقت خفتن بنگر گره گشا شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به توصیف حالاتی از روح و وجود انسان میپردازد. او از تجربههای شورانگیز و تبدیل حال صحبت میکند و به قدرت معجزهآسا اشاره دارد. با اشاره به عصای موسی و تبدیل آن به اژدها، به تغییرات عمیق و ناگهانی در وجود انسان نیز اشاره میکند.
در ادامه، شاعر به وجود عمیق و نهان خداوند و تأثیر آن در هر لحظه زندگی اشاره میکند و میگوید که حقیقت در حال حرکت است و حتی اگر از دید ما پنهان باشد، باز هم در عالم وجود دارد. او اشاره میکند که هر حالتی مانند تیر در کمان است و باید به دقت در جستجوی معنا باشیم.
در نهایت، شاعر به نشانی از پیوند بین روح و جسم و شکلگیری انسان میپردازد، و تأکید میکند که عقل و دل در زندگی انسان نقشهای اساسی دارند. او به این نکته میرسد که با گذشت زمان و تجربهکردن، انسان به حقیقت وجود خود پی میبرد.
هوش مصنوعی: بعد از اینکه به حالت جنون و شوق دست یافتی، به نظر میرسد که آن شور و حال کجا رفت؟ آیا اصلاً چیزی وجود نداشت یا اگر بود، در نهایت از بین رفت؟
هوش مصنوعی: انکار نکن و به عصای موسی نگاه کن؛ در یک لحظه این عصا به چیزی بد تبدیل شد و در لحظهای دیگر به اژدها تبدیل گردید.
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن قدرت و هیبت شخصی شبیه به اژدهاست که با لبها و بیان خود تأثیر زیادی بر جهان میگذارد. او به گونهای عمل میکند که انگار میتواند با یک اشاره، همه چیز را دگرگون کند، و در عین حال در لحظهای دیگر به سادگی و ظاهری معمولی برمیگردد.
هوش مصنوعی: یک جواهر باارزش به مانند یک تخم درخشان به وجود آمد و از آن دریا به وجود آمد. کف دریایی به وجود آمد و آن کف به زمین نازل شد و از بخار او آسمان پدیدار شد.
هوش مصنوعی: واقعاً در دل حقیقت، سربازی پنهان است که به صورت مداوم به ما حمله میکند و در نهایت، در اصل وجودش آشکار میشود.
هوش مصنوعی: اگرچه او از ما پنهان شده و در دنیایی دیگر رفته است، تا زمانی که او را از یاد نبری و فراموش نکنی، حتی اگر از نظر دور شده باشد.
هوش مصنوعی: هر وضعیتی مانند تیری است که در کمان وجود دارد و هدف آن باید مشخص شود. اگر این تیر از کمان رها شود، دیگر کنترلی بر جهت و هدف آن نخواهیم داشت.
هوش مصنوعی: هرچند صدفی از ساحل، قطرهای را برداشت و در دریا گم شد، اما غواصی ماهر به جستجوی او خواهد پرداخت.
هوش مصنوعی: از عشق و علاقه مرد و زن، احساسات و عواطفی به وجود آمد و در این میان، از آن دو، دنیایی جدید و زنده شکل گرفت که همچون یک خیمه در آسمان قرار گرفت.
هوش مصنوعی: سپس از دنیای وجود، کسانی به سوی انسانیت آمدند، عقل به عنوان وزیر او انتخاب شد و دل به پادشاهی رسید.
هوش مصنوعی: پس از مدتی دل به یاد شهر جاودان افتاد و تمامی سپاهیان به دنیای باقی پانهادند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که زمانی که خواب به سراغ میآید، درک و معانی جدیدی نمایان میشود و ذهن به آرامی به حل مسائل و پیچیدگیها میپردازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خوشتر ز عشق خوبان، اندر جهان چه باشد
هرکس که عشق ورزد، زر از گزر تراشد
باغی است عشقبازی که اندر بهار شادی
هم ابر در فشاند، هم باد مشک پاشد
از درد عشقبازان، وز ناز خوب رویان
[...]
دل رفت و میندانم حالش که خود کجا شد
آزار او نکردم گوئی دگر چرا شد
هرجا که ظن ببردم رفتم طلب بکردم
پایم به سنگ آمد، پشتم ز غم دو تا شد
چندان که بیش جستم کم یافتم نشانش
[...]
شهباز روح قدسی از دام تن جدا شد
طیران به لامکان کرد باقی بی فنا شد
از مجلس طبیعت یکباره چون برون رفت
در عالم الهی مستغرق لقا شد
عارف که چشم جانش بینا بنور حق شد
[...]
فوت امیر چندان آمد گران بر ایام
کز بار آن مصیبت پشت فلک دو تا شد
چون در ریاض هستی نخل مراد ما بود
تاریخ رحلتش نیز نخل مراد ما شد
زان رخنه ها که تن را از ناوک جفا شد
در دشت استخوانم دام ره بلا شد
تا دیده توقع از روزگار بستم
در چشمم از غباری بنشست توتیا شد
یکباره عشق کس را زیر و زبر نسازد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.