امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد
شادیست جان و دل را کان شاه کشور آمد
باز آمد آن قیامت،آن فتنه و علامت
چون ساقیان مهرو،با جام و ساغر آمد
دامی نهاد و دانه،آن دلبر یگانه
آدم بصد بهانه،در دام دلبر آمد
عشق آتشیست سوزان، عقلست مست و حیران
دل در میان هر دو محکوم مضطر آمد
ره بسته نیست، یارا، بگشاده است،اما
هستی ما درین ره سد سکندر آمد
عقل آهوییست حیران، عشقست شیر غران
بگریخت عقل ترسان،عشق غضنفر آمد
با عشق باش،قاسم،کز عشق و شور و مستی
هم دل مؤید آمد،هم جان مظفر آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف بازگشت محبوب و شادیهای ناشی از این حضور میپردازد. شاعر با اشاره به "ماهِ دلبر" و "شاه کشور"، از احساسی شگفتانگیز و شور و شوق در دل و جان صحبت میکند. عشق را به آتش سوزان و عقل را به آهویی حیران تشبیه کرده و بیان میکند که در میان این دو، دل انسان در تنگنا و اضطراب است. شاعر همچنین به اشاره به عشق و شور و مستی آن، از حالتی خوشایند و پیروزی در عالم احساسات سخن میگوید. در نهایت، شعر به توازن بین عشق و عقل و تاثیری که این دو بر زندگی انسان میگذارند، میپردازد.
هوش مصنوعی: امروز دوباره معشوق زیبای ما به مجلس آمد و این شادی بزرگی است برای روح و دل ما، زیرا او همچون پادشاهی برای کشور ما وارد شده است.
هوش مصنوعی: دوباره آن روز سخت و پرهیاهو فرا رسیده است، همچون ساقیانی که با محبت و شادی آمدهاند و جام و لیوان در دست دارند.
هوش مصنوعی: دلبر یکتایی دام و دانهای فراهم کرد و با بهانههای مختلف، آدم را به دام عشق خود کشید.
هوش مصنوعی: عشق مانند آتش سوزانی است که عقل را به حیرت وادار میکند و دل به دلیل وجود این دو نیرو در وضعیت دشواری قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: راه بسته نیست، ای دوست، بلکه باز است، اما وجود ما در این مسیر مثل سدی است که مانع پیشرفت میشود.
هوش مصنوعی: عقل مانند آهویی است که در حال سرگردانی و گیجی به سر میبرد و عشق به مانند شیری قدرتمند و وحشی است. عقل از عشق میترسد و فرار میکند، اما عشق مانند یک شیر درنده و نیرومند به میدان آمده است.
هوش مصنوعی: با عشق زندگی کن، قاسم، زیرا از عشق و شور و حال خوش، هم دل خوشبختی به وجود میآید و هم جان سالم و سعادتمندی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز آفتاب دولت بر آسمان برآمد
باز آرزوی جانها از راه جان درآمد
باز از رضای رضوان درهای خلد وا شد
هر روح تا به گردن در حوض کوثر آمد
باز آن شهی درآمد کو قبله شهانست
[...]
غوغای عشق دوشم، ناگاه بر سر آمد
هم دل به غم فرو شد، هم جان به هم برآمد
بر روی اهل عالم، بودیم بسته محکم
درهای دل ندانم، عشق از کجا درآمد؟
از زلف او کشیده راهیست در دل من
[...]
آن آفتاب دولت بر چرخ ما برآمد
وان زهره سعادت در چنگ ما درآمد
آیینه کرد ما را، در ما شد آشکارا
آن گوهری کز اشیا چون چرخ بر سر آمد
عید است و عید قربان، رو در حرم کن ای جان
[...]
باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد
عکس جمال ساقی در جام ما درآمد
دیدیم آنچه دیدیم در ضمن جام باده
از دولت وصالش هجران ما سر آمد
عقل اجتهاد جوید،نقل استنادجوید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.