گنجور

 
قاسم انوار

امروز بار دیگر آن ماه دلبر آمد

شادیست جان و دل را کان شاه کشور آمد

باز آمد آن قیامت،آن فتنه و علامت

چون ساقیان مهرو،با جام و ساغر آمد

دامی نهاد و دانه،آن دلبر یگانه

آدم بصد بهانه،در دام دلبر آمد

عشق آتشیست سوزان، عقلست مست و حیران

دل در میان هر دو محکوم مضطر آمد

ره بسته نیست، یارا، بگشاده است،اما

هستی ما درین ره سد سکندر آمد

عقل آهوییست حیران، عشقست شیر غران

بگریخت عقل ترسان،عشق غضنفر آمد

با عشق باش،قاسم،کز عشق و شور و مستی

هم دل مؤید آمد،هم جان مظفر آمد

 
 
 
مولانا

باز آفتاب دولت بر آسمان برآمد

باز آرزوی جان‌ها از راه جان درآمد

باز از رضای رضوان درهای خلد وا شد

هر روح تا به گردن در حوض کوثر آمد

باز آن شهی درآمد کو قبله شهانست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سلمان ساوجی

غوغای عشق دوشم، ناگاه بر سر آمد

هم دل به غم فرو شد، هم جان به هم برآمد

بر روی اهل عالم، بودیم بسته محکم

درهای دل ندانم، عشق از کجا درآمد؟

از زلف او کشیده راهیست در دل من

[...]

نسیمی

آن آفتاب دولت بر چرخ ما برآمد

وان زهره سعادت در چنگ ما درآمد

آیینه کرد ما را، در ما شد آشکارا

آن گوهری کز اشیا چون چرخ بر سر آمد

عید است و عید قربان، رو در حرم کن ای جان

[...]

قاسم انوار

باز آفتاب دولت از بام ما بر آمد

عکس جمال ساقی در جام ما درآمد

دیدیم آنچه دیدیم در ضمن جام باده

از دولت وصالش هجران ما سر آمد

عقل اجتهاد جوید،نقل استنادجوید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه