گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

هَله هُش دار که در شهرْ دو سه طَرّارند

که به تدبیرْ کُلَهْ از سَرِ مَه بردارند

دو سه رندند که،  هُشیارْ دل و،  سَرمستند

که فَلَک را به یکی عربده، در چرخ آرند

سَر دِهانند که تا سَر نَدِهی،  سِرّ نَدِهند

ساقیانند که انگور نمی‌افشارند

یارِ آن صورتِ غیبند که جانْ، طالب اوست

همچو چشم خوش او خیره کُش و بیمارند

صورتی‌اند ولی، دشمن صورت‌هایند

در جهانند ولی، از دو جهان، بیزارند

همچو شیران، بِدَرانند و به لب،  می‌خندند

دشمن همدگرند و، به حقیقتْ، یارند

خَرفروشانه یکی با دگری در جنگند

لیک چون وانگری،  مُتَّفقِ یک کارند

همچو خورشیدْ همه روزْ نظر می‌بخشند

مَثَلِ ماه و ستارهْ همه شب سَیّارند

گر به کفْ خاک بگیرند زَرِ سرخ شود

روزْ گندم دَرَوَند اَر چه به شبْ،  جو کارند

دلبرانند که دلْ بَر ندهد بی‌ بَرِشان

سَروَرانند که بیرونْ ز سَر و دستارند

شَکَّرانند که در معده،  نگردند تُرُش

شاکرانند و از آن یارْ، چه برخوردارند

مَردُمی کن، برو از خدمتشان، مَردُم شو

زان‌که این مَردُمِ دیگرْ،  همه،  مَردُمخوارند

بَس کن و، بیش مگو، گرچه دهانْ  پُر سُخَنَست

زان‌که این حرف و دَم و قافیه،  هم اَغیارند

 
 
 
غزل شمارهٔ ۷۷۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

عاشقان بر درت از اشک چو باران کارند

خوش به هر قطره دو صد گوهر جان بردارند

همه از کار از آن روی معطل شده‌اند

چو از آن سر نگری موی به مو در کارند

گرچه بی‌دست و دهانند درختان چمن

[...]

سعدی

پیش رویت دگران صورت بر دیوارند

نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند

تا گل روی تو دیدم همه گل‌ها خارند

تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند

آن که گویند به عمری شب قدری باشد

[...]

سیف فرغانی

مه و خورشید اگرچه رخ نیکو دارند

پیش آن روی نکو صورت بر دیوارند

گل رخسار ترا میوه جمال و حسنست

وین نکویان همه بی میوه چو اسپیدارند

آیت محکم این سوره تویی و دگران

[...]

کمال خجندی

عاشقان طالب و صاحب نظران در کارند

عاقلان بیخبر و بیخبران هشیارند

خفته صبح ازل رفت پس پرده خواب

تا شبانگاه ابد زنده دلان بیدارند

موسی از طور تجلی ارنی گفت و گذشت

[...]

ناصر بخارایی

باده نوشان که چو من معتکف خمارند

وقت آن است که خاطر به چمن بسپارند

ابر می‌گرید و مرغان چمن می‌زارند

هوس سرو و گل، آن‌ها که چو ناصر دارند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه