هم لبان میفروشت باده را ارزان کند
هم دو چشم شوخ مستت رطل را گردان کند
هم جهان را نور بخشد آفتاب روی تو
زهر را تریاق سازد کفر را ایمان کند
هر که را در چشم آرد چشم او روشن شود
هر که را از جان برآرد عرقه جانان کند
چونک بر کرسی برآید پادشاه روح او
چرخ را برهم دراند عرش را لرزان کند
آنک از حاجت نظر دارد به کاسه هر کسی
لطف او برگیرد و همکاسه سلطان کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف قدرت و جذبهای میپردازد که با دیدن و نظر کردن به محبوب یا معشوق حاصل میشود. او بیان میکند که لبان معشوق مانند بادهای ارزان است و چشمهای شوخ و مست او میتواند گرانبهاترین چیزها را به راحتی تغییر دهد. همچنین به تأثیر نورانی صورت محبوب اشاره میکند که میتواند دنیا را روشن کند و زهر را به تریاق تبدیل نماید. هر کس که به این چشمها نگاه کند، روشن میشود و هر کس که از جان بگذرد، به محبوب میرسد. شاعر همچنین قدرت و سلطنت این محبوب را تشبیه میکند به پادشاهی که با حضور خود چرخ و عرش را به لرزه درمیآورد و در نهایت، اشاره میکند که درخواستهای هر کس با نظر و لطف او برآورده میشود.
هوش مصنوعی: وقتی لبان تو مجذوب باده میشوند، قیمتش کم میشود و همچنین چشمان بازیگوش و جذاب تو میتوانند سنگینی و وزن را تغییر دهند و حالتی خاص به آن بدهند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که چهره تو به جهان نور میبخشد، میتواند زهر را به درمان تبدیل کند و کفر را به ایمان تبدیل کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در نظر دیگران خوب به نظر برسد، چشمش به روشنی میافتد و هر کس که از درون، عشق و محبت برآورد، محبوب و عزیز میشود.
هوش مصنوعی: وقتی پادشاهی بر تخت سلطنت مینشیند، روح او چنان قدرتی دارد که میتواند آسمانها را به لرزه درآورد و زمین را به هم بریزد.
هوش مصنوعی: هر کسی نیاز و خواستهاش را به کاسهای میسازد و لطف و محبت الهی به او میرسد، و در نهایت همان فرد میتواند همراه و همرتبه سلطان شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بیت آخر مصرع۲،هم تلفظ کاسه وهم وزن اشکال دارد.
باد نوروزی همی آرایش بستان کند
تا نگارش چون نگارستان چینستان کند
مرزها را هر زمان پیراهن از مینا دهد
شاخها را هر زمان پیرایه از مرجان کند
ابر پنداری که با باد بهاری دشمن است
[...]
ماه من جَزع مرا بر زر عقیق افشانکند
چون به زیر لعل مروارید را پنهان کند
سازد از زلف و زَنَخ هر ساعتی چوگان و گوی
تا دل و پشت مرا چون گوی و چون چوگان کند
چون بتابد زلف او بر عارضشگویی همی
[...]
میل را بر تخته چون گاه رقم گردان کند
تیر گردون را به صنعت عاجز و حیران کند
از مجسم گر بترسد خصمش اندر ساعتی
طول و عرض و سمت آن از نقطهای برهان کند
جذر و کعبی را که نگشاد ایچ کس از بستگی
[...]
ای فلک قدری که هر شب رای رو شنت
دیدبانان افق را دیده ها حیران کند
آفرینش چون قلم سر بر خط فرمان نهد
چون دبیر خاص نامت بر سر فرمان کند
جاهت ار گیرد حضیض ماه را در اهتمام
[...]
اینک آن جویی که چرخ سبز را گردان کند
اینک آن رویی که ماه و زهره را حیران کند
اینک آن چوگان سلطانی که در میدان روح
هر یکی گو را به وحدت سالک میدان کند
اینک آن نوحی که لوح معرفت کشتی اوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.