گنجور

 
مولانا

ای دلی کز گلشکر پرورده‌ای

ای دلی کز شیر شیران خورده‌ای

وی دلی کز عقل اول زاده‌ای

حاتم از دست سلیمان برده‌ای

طاقت عشقت ندارد هیچ جان

این چه جان است این چه جان آورده‌ای

آفتابی کآفتاب از عکس او است

زیر دامن طرفه پنهان کرده‌ای

هم چراغ صد هزاران ظلمتی

هم مسیح صد هزاران مرده‌ای

این شرابی را که ساقی گشته‌ای

از کدام انگورها افشرده‌ای

هم زمستان جهان را میوه‌ای

دستگیر صد هزار افسرده‌ای

کار زرکوبان چو زر کردی چو زر

شه صلاح الدین که تو صدمرده‌ای

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
انوری

تا که دستم زیر سنگ آورده‌ای

راستی را روز من شب کرده‌ای

از غم عشق تو دل خون می‌خورد

وای آن مسکین که با او خورده‌ای

یک به ریشم کم کن از آهنگ جور

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مولانا

مرحبا ای پرده تو آن پرده‌ای

کز جهان جان نشان آورده‌ای

برگذر از گوش و بر جان‌ها بزن

ز آنک جان این جهان مرده‌ای

درربا جان را و بر بالا برو

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۴ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
قاسم انوار

پیری،اما عمر ضایع کرده ای

ای حرامت باد هر چه خورده ای

جامی

ای به پیشت حسن خوبان پرده‌ای

تو به پرده روی پنهان کرده‌ای

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه