ای دلی کز گلشکر پروردهای
ای دلی کز شیر شیران خوردهای
وی دلی کز عقل اول زادهای
حاتم از دست سلیمان بردهای
طاقت عشقت ندارد هیچ جان
این چه جان است این چه جان آوردهای
آفتابی کآفتاب از عکس او است
زیر دامن طرفه پنهان کردهای
هم چراغ صد هزاران ظلمتی
هم مسیح صد هزاران مردهای
این شرابی را که ساقی گشتهای
از کدام انگورها افشردهای
هم زمستان جهان را میوهای
دستگیر صد هزار افسردهای
کار زرکوبان چو زر کردی چو زر
شه صلاح الدین که تو صدمردهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و زیباییهای دل میپردازد. شاعر به دلِ انسانی اشاره دارد که از گلهای خوشبو و شیرین پرورده شده و از عقل نخستین متولد گشته است. این دل به قدری عاشق است که هیچ روحی قادر به تحمل عشق او نیست. شاعر عشق را به آفتاب میماند که نورش از وجود او ساطع میشود و در عین حال، او را به عنوان منبع روشنایی و زندگی برای دیگران معرفی میکند. همچنین به آن شرابی اشاره میشود که ساقی آن، اوست و به جذابیت و عمق احساسات میپردازد. در نهایت، شاعر به قدرت و زیباییاش در هنر و کارهایش اشاره میکند. به طور کلی، این شعر تجلی عشق و زیبایی دل و تأثیر آن بر جهان است.
هوش مصنوعی: ای دل، تو که از نعمتهای لطیف و زیبا پرورش یافتهای، و تو که از قدرت و شجاعت بزرگترین شیران بهرهمند شدهای.
هوش مصنوعی: دل تو از عقل اول به وجود آمده است، مانند حاتم طایی که از دست سلیمان چیزی را برده است.
هوش مصنوعی: هیچ جان و روحی تاب تحمل عشق تو را ندارد، این جان چه نوع جانی است که چنین احساسات شدید و عجیبی را به وجود آورده؟
هوش مصنوعی: آفتابی که نورش از تصویر اوست، تو زیر دامن خود به طور جالبی مخفی کردهای.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که یک روشنایی میتواند نه تنها بر darkness های بسیاری نور بتاباند، بلکه میتواند به زندگی دوباره بخشیدن به افرادی که در وضعیت ناامیدی و مردگی به سر میبرند نیز کمک کند. در واقع، وجود یک منبع نورانی و نجاتدهنده میتواند تأثیر عمیق و مثبتی بر زندگیهای بسیاری داشته باشد.
هوش مصنوعی: این نوشیدنیای که تو آن را به ما تقدیم کردهای، از کدام انگورهای خاص و باکیفیت تهیه شده است؟
هوش مصنوعی: در فصل سرد زمستان، میوهای وجود دارد که میتواند به هزاران نفر که دلسرد و ناامید هستند، کمک کند و امید و شادی بخشد.
هوش مصنوعی: اگر در کار زرگران به مهارت بپردازی، به مانند زر خالص میشوی. اما اگر زنده نباشی و دردی را احساس نکنی، هیچ ارزشی نخواهی داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا که دستم زیر سنگ آوردهای
راستی را روز من شب کردهای
از غم عشق تو دل خون میخورد
وای آن مسکین که با او خوردهای
یک به ریشم کم کن از آهنگ جور
[...]
گر تو اندر راه ایشان مردهای
از ملک گوی معانی بردهای
مرحبا ای پرده تو آن پردهای
کز جهان جان نشان آوردهای
برگذر از گوش و بر جانها بزن
ز آنک جان این جهان مردهای
درربا جان را و بر بالا برو
[...]
پیری،اما عمر ضایع کرده ای
ای حرامت باد هر چه خورده ای
ای به پیشت حسن خوبان پردهای
تو به پرده روی پنهان کردهای
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.