ای پاک از آب و از گل پایی در این گلم نه
بیدست و دل شدستم دستی بر این دلم نه
من آب تیره گشته در راه خیره گشته
از ره مرا برون بر در صدر منزلم نه
کارم ز پیچ زلفت شوریده گشت و مشکل
شوریده زلف خود را بر کار مشکلم نه
هر حاصلی که دارم بیحاصلی است بیتو
سیلاب عشق خود را بر کار و حاصلم نه
خواهی که گرد شمعم پروانه روح باشد
زان آتشی که داری بر شمع قابلم نه
چون رشته تبم من با صد گره ز زلفت
همچون گره زمانی بر زلف سلسلم نه
از چشم توست جانا پرسحر چاه بابل
سحری بکن حلالی در چاه بابلم نه
گفتی الست زان دم حاصل شدهست جانم
تعویذ کن بلی را بر جان حاملم نه
کی باشد آن زمانی کان ابر را برانی
گویی بیا و رخ را بر ماه کاملم نه
ای شمس حق تبریز ار مقبل است جانم
اقبال وصل خود را بر جان مقبلم نه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در قالب غزلی عاشقانه و عاطفی سروده شده و به مضامینی چون عشق، دلتنگی و ارتباط عمیق با معشوق میپردازد. شاعر از پاکی و زیبایی معشوق صحبت میکند و اینکه بدون او احساس خستگی و سردرگمی دارد. او خود را مانند آبی تیره توصیف میکند که در جستجوی روشنایی و راهی برای خروج از غم و اندوه است. عشق و دلبستگی او به معشوق در زندگیاش به نوعی مانع از پیشرفت و کامیابی میشود. شاعر به زلف معشوق و گرههایی که در ارتباط با او ایجاد شده اشاره میکند و از او میخواهد که همچون آفتاب درخشان، نور محبتش را به زندگیاش بیاورد. در نهایت، او به امید وصال و درک عمیقتری از این عشق و تعلق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای تو که از آب و خاک زمانه پاکی، من با این وجود هم به این دنیای خاکی تعلق دارم. بیعلاقه و بیهدف نیستم؛ دستی بر قلب من هست که به آن عشق میورزد.
هوش مصنوعی: من در مسیر زندگی به حالتی گیج و متعجب افتادهام و احساس میکنم که مانند آبی شدهام که زلال نیست. از این رو، از تو میخواهم که مرا از این حالت نجات دهی و به جایگاه اصلیام برگردانی.
هوش مصنوعی: کارم به خاطر پیچیدگیهای زلف تو آشفتگی پیدا کرده و حالا من به خاطر این آشفتهگی نمیتوانم مشکلم را حل کنم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به دست میآورم، بدون تو معنایی ندارد. عشق من به تو مانند یک سیلاب است که بر کار و دستاوردهایم تأثیر نمیگذارد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که من مثل پروانه دور شمع بگردم، باید بدان که این شمع از آن آتش که در وجود من است، نشأت نمیگیرد.
هوش مصنوعی: زمانی که دلم در عشق تو به شدت میتپد، همانند گرهای که در زلفت وجود دارد، این احساس عمیق و پیچیده است. این عشق به قدری قوی است که مثل یک رشته محکم و در هم تنیده در وجودم جا گرفته است.
هوش مصنوعی: ای محبوب، از چشمانت برایم شگفتیها و رازهایی نهفته است. دعا کن تا بتوانم در این چاه بابل، که پر از مشکلات و ناکامیهاست، راهی برای نجات پیدا کنم.
هوش مصنوعی: گفتی در آن لحظه که جانم را به تو دادم، جانم را با تعویذی محافظت کن، اما من نمیخواهم که به کسی دیگر تعلق داشته باشد.
هوش مصنوعی: کی رخ خواهد داد آن زمانی که تو ابر را کنار بزنی و با کمال چهرهات به من بگویی بیا؟
هوش مصنوعی: ای شمس حق تبریز، اگر جانم به سوی تو کشیده شده، پس خوشبختی وصال تو را بر جان من برپا کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
از دست شد ز شوقت دستی بر این دلم نه
بر باد رفت خاکم پائی بر این گلم نه
محصول عمر خود را در کار خویش کردم
یک پرتو از جمالت در کار و حاصلم نه
از پیچ و تاب زلفت بس تیره روز گارم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.