گنجور

 
مولانا

از بس که مطرب دل از عشق کرد ناله

آن دلبرم درآمد در کف یکی پیاله

افکند در سر من آنچ از سرم برآرد

نو کرد عشق ما را باده هزارساله

می‌گشت دین و کیشم من مست وقت خویشم

نی نسیه را شناسم نی بر کسم حواله

من باغ جان بدادم چرخشت را خریدم

بر جام می‌نبشتم این بیع را قباله

ای سخره زمانه برهم بزن تو خانه

کاین کاله بیش ارزد وآنگه چگونه کاله

بربند این دهان را بگشا دهان جان را

بینی که هر دو عالم گردد یکی نواله

نپذیرد آن نواله جانت چو مست باشد

سرمست خد و خالش کی بنگرد به خاله

جان‌های آسمانی سرمست شمس تبریز

بگشای چشم و بنگر پران شده چو ژاله

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۳۹۴ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سنایی

از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لاله

بی خواب و بی‌قرارم چون بر گلت کلاله

خدمت کنم به پیشت همچون صراحی از جان

تا برنهی لبم را بر لبت چون پیاله

تا روز ژاله بارد از چشم همچو رودم

[...]

حکیم نزاری

ای رشک برده در باغ از عارض تو لاله

خون کرده ناف آهو در تبّت از کُلاله

ای پرتوِ تجلی یعنی صفات پاکی

در سینه ی تو پیدا چون باده در پیاله

نادر بود در انسان جسمی بدین شریفی

[...]

اوحدی

دل جفت درد و غم شد زان دیلمی کلاله

گل را قبول کم شد زان روی همچو لاله

بس غصه داد و رنجم،زان منزل سپنجم

ماه چهارده شب، حور دو هفت ساله

زان زلف همچو زندان، تابنده در دندان

[...]

جامی

ساقی بیا که دارد اکنون به کف پیاله

بر طرف باغ نرگس بر روی دشت لاله

از جام لاله میگون گشته ست غنچه را لب

یا خود به زخم دندان در خون گرفته ژاله

هر دم ز دفتر گل خواند به باغ بلبل

[...]

هلالی جغتایی

گر نیست جام گلگون، خوش نیست دور لاله

بی می چه نشأئه خیزد؟ از دیدن پیاله

من نوح روزگارم، از گریه غرق توفان

کو همدمی که گویم درد هزار ساله؟

تا کی بناز و شوخی لب را گزی بدندان؟

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه