شمع فلک برآید با آتشین زبانه
ساقی نامسلمان درده می مغانه
کشتی من روان کن مانا کرانه یابم
دریای غم ندارد چون هیچ جا کرانه
چون توبه ام شکستی گر نیست وجه باده
بفروش خانه من با آن شرابخانه
می نیم خورد خود ده ور پاره برنجی
دل بر لب تو دارم، می خواستن بهانه
نی نی که از رخ خود بیهوش کن که باری
یکدم خلاص یابم از محنت زمانه
رو تا رویم بیرون دستم به گردن تو
تو بیخود صبوحی، من بیهش زمانه
ای مه غلام حسنت، چون در خمار باشی
نی رو ز خواب شسته نه موی کرده شانه
مطرب به رود خود زن دستی به ابر باران
وین زهد خشک ما راتر کن به یک ترانه
خسرو خراب مطرب تو مست ناز و سرخوش
هان در چنین نشاطی یک رقص عاشقانه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حال و هوای خود اشاره میکند و از شور و شوق زندگی میگوید. او به ساقی اشاره میکند که مشروبات را مینوشاند و از دریاهایی از غم و بیکرانگی یاد میکند. او از شکست در توبه و longing برای شراب و خوشیهای زندگی صحبت میکند. شاعر میخواهد از رنجهای زمانه خلاص شود و به لذتهای دنیوی و زیبایی محبوب خود توجه دارد. او به مطرب دستور میدهد که موسیقی بنوازد و فضای خشک و خنک زهد را با یک ترانه شاداب کند. در نهایت، تشویق به رقص و شادابی عاشقانه به تصویر کشیده میشود.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در بالای آسمان شمعی روشن میشود و آن ساقی که غیر مسلمان است، با زبانههای آتشین خود شراب مغانه را به ما میدهد.
هوش مصنوعی: کشتی من را به راه بینداز تا به ساحل برسم، زیرا دریای غم هیچ حد و مرزی ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که تصمیم به بازگشت از خطاهایم گرفتم و آن را شکست، اگر بادهای وجود ندارد، پس خانهام را با آن عطر و صفای شرابخانهاش بفروش.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم این بیت را به زبان ساده بیان کنم، میتوان گفت: من، در حالی که کمی نوشیدنی دارم، دل به لبخند تو دارم و برنجی که به خاطرش دلنوشتهام، بهانهای برای عشق و علاقهام است.
هوش مصنوعی: ای عشق، با نگاه دلربایت مرا بیهوش کن تا برای یک لحظه هم که شده، از درد و رنجهای این دنیا رهایی یابم.
هوش مصنوعی: وقتی صورتت رو به رویم است، دستانم به گردن توست. تو در حالت بیخبری به سر میبری و من در این دنیا در حالی که به حالت بیحس شدهام، سرگردانم.
هوش مصنوعی: ای ماه، من خدمتگزار زیبایی تو هستم. وقتی در حالت مستی و سرخوشی هستی، نه از خواب بیدار میشوی و نه موهایت را شانه میزنی.
هوش مصنوعی: خواننده، با ساز خود بر افراز و دستی به ابر باران بران، تا این زهد خشک و بیروح ما را با یک آهنگ زنده کنی.
هوش مصنوعی: ای خسرو، تو که خرابکاری و مشغول به نوازی، در این لحظهی شاد و پرانرژی، بیا و یک رقص عاشقانه را به نمایش بگذار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در صومعه نگنجد، رند شرابخانه
عنقا چگونه گنجد در کنج آشیانه؟
ساقی، به یک کرشمه بشکن هزار توبه
بستان مرا ز من باز زان چشم جاودانه
تا وارهم ز هستی وز ننگ خودپرستی
[...]
دیدم نگار خود را میگشت گرد خانه
برداشته ربابی میزد یکی ترانه
با زخمه چو آتش میزد ترانه خوش
مست و خراب و دلکش از باده مغانه
در پرده عراقی میزد به نام ساقی
[...]
میبرزند ز مشرق شمع فلک زبانه
ای ساقی صبوحی درده می شبانه
عقلم بدزد لختی چند اختیار دانش
هوشم ببر زمانی تا کی غم زمانه
گر سنگ فتنه بارد فرق منش سپر کن
[...]
مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه
جان را وحید کردی آخر بهر بهانه
شب بود قوت ما، روزست قدرت ما
ما مست جام عشقیم، از باده شبانه
رحمی کن،ای طبیبم، ای دلبر حبیبم
[...]
ساقی بیار جامی زان باده شبانه
عشاق را نوا ده مطرب بیک ترانه
گفتا نیارمت می تا تو بها نیاری
آن می بها ندارد جانا مکن بهانه
تا طایران قدسی گردند صید عشقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.