شیدایی
شیدایی در ۷ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۴:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۵:
اجرای بی نهایت زیبای استاد ناظری...
یک مراقبه ی به تمام معناست...
و در کشیدن «اوووووو»
مهتاب رووووو
بگوووووو
بعضی صداها بوسیدنی هستن...
شیدایی در ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۵۱ در پاسخ به رضا ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:
شکر به حضورتون
شیدایی در ۱۰ ماه قبل، جمعه ۱۴ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد...
شیدایی در ۱ سال قبل، یکشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۸:
سر انگشت اشارات خطش با دیده می گوید
حذرباید ز صیادی که خورشید است در دامش
شیدایی در ۱ سال قبل، جمعه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۴۳ در پاسخ به احسان چراغی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:
بی تکراره این بشر...
شیدایی در ۱ سال قبل، جمعه ۲۶ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۱۵:۰۸ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
چقدر عالی نوشتید🙏🙏
شیدایی در ۱ سال قبل، سهشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۵۸ در پاسخ به رضا ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:
چطور ممکنه بیشتر از شما یاد گرفت؟
شیدایی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۵۷ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:
اگر کامنت من رو میخونید ایمیل یا آیدی اینستاگرامتون روبفرمایید بنده چطور میتونم از شما یاد بگیرم🙏
شیدایی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۲۴ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:
خدای بزرگ چقدر عالی نوشتین
شیدایی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۲۳ در پاسخ به امين احمدي دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶:
سلام
نیست از آنرو یعنی به این معنی نیست که نگاری ندارم و عاشق نیستم ترجیحم براینه که ازش حرفی نزنم
شیدایی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۰۸:۰۸ در پاسخ به آیدا دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
اگر تمایل به یادگیری دارید به من ایمیل بزنید
شیدایی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۴:
مصرع آخر
منو یاد
ولایحیطون بشیٍ من علمه الا بما شاء
انداخت