ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما
به دلبری دل ما را همی زنی یغما
چو تو نگار دل افروز نیست در خَلُّخ
چو تو سوار سرافراز نیست در یغما
غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو
خمیده همچو سر زلف توست قامت ما
شکنجِ زلف تو شب را همی دهد سیهی
فروغ روی تو مه را همی دهد سیما
همی حسد برد از صورت تو حور بهشت
همی خِجِل شود از طلعت تو ماه سَما
ز مُشک سلسله داری نهاده بر خورشید
ز شیر دایره داری کشیده بر دیبا
به ارغوان تو بَر هست سنبل خوشبوی
به پرنیان تو بر هست عنبر سارا
گرفتهای تو به یاقوت لُؤلُؤ مَکنون
نهفتهای تو به هاروت زُهرهٔ زهرا
تویی به حسن چو لیلی منم تو را مجنون
منم به عشق چو وامق تویی مرا عَذرا
سر مرا همه ساله ز عشق توست خمار
دل مرا همه روزه به روی توست هوا
خمار تو به سر اندر بود به جای خرد
هوای تو به دل اندر بود به جای وفا
سخن به وصف تو گردد همی بزرگ خطر
غزل به نَعت تو گردد همی تمام بها
هر آن غزلکه تو را گویم ای غزال لطیف
بود مقدمهٔ مدح سَیّد الرّوءسا
مُعین مُلکِ مَلکبوالمحاسن مُحسن
کریم خوب سیر مهتر خجسته لقا
بزرگواری، آزادهای، خداوندی
که از کفایت او چشم عقل شد بینا
از آن قِبل که صبا را ز دست او اثرست
جهان گشاده و خرم شود ز دست صبا
رجا و خوف خلایق بود ز همّت او
بود به همّت او بازگشت خوف و رجا
به رأی پاک هنر را همیکند یاری
به رسم خوب خرد را همی دهد یارا
نه دولت است و چو دولت ندانمش مانند
نه ایزدست و جو ایزد نبنمش همتا
ایا مُتابعِ فرمان تو همیشه قَدَر
و یا موافق تدبیر تو همیشه قضا
به مهر توست یمین خلیفه خورده یمین
به وصل توست رضی الامام داده رضا
بزرگی و کرم از تو گرفت رونق و فر
چو تو کریم کدام و چو تو بزرگ کجا
خدا به شخص تو از کبریا نهاد سرشت
که در نهاد و سرشت تو نیست کبر و ریا
بود ز ملک تو طَغرای شاه را زینت
بود زمهر تو اجرام چرخ را بالا
به خامهٔ تو شود حُجّت فتوح، روان
به نامهٔ تو شود حاجت ملوک، روا
قمر ز قبضهٔ شمشیر توست ناایمن
زُحَل ز پیکر پیکان توست ناپروا
سزد خدنگ تو را پَر زبانهٔ مرّیخ
سزد کمان تو را زه قلادهٔ جوزا
ز نوکِ نیزهٔ تو کافران همی ترسند
از آن قِبَل لقبِ کافران بود تَرسا
بدان زمانه که موسی نمود معجز خویش
شکست جادویی جادوان به دست عصا
به تیغ و کِلک دل دشمنان تو بشکستی
نه چوب جانورت بود و نه یدِ بیضا
ایا چو دست تو دریا بزرگ و بابخشش
و یا چو رای تو گردون بلند و با پهنا
ز نور روی تو اختر بتابد از گردون
ز مهر دست تو گوهر برآید از دریا
چو شاعر از تو نعم بشنود رسد به نعم
چو زایر از تو بلی بشنود رهد ز بلا
شریف حضرت تو کعبهٔ بزرگان است
دل تو چشمهٔ زمزم کف تو رکن و صفا
اگر ز حاتم طی شاعران سخن رانند
دهند جمله گواهی بر او به جود و سخا
تو را به دست گهربار بر ده انگشت است
که بر سخاوت وجود تو گشتهاند گوا
بلند بختا در مدح تو قصاید من
مرصع است به یاقوت و لولو لالا
ستوده دارم عقل و گزیده دارم بخت
که عقل من نه عِقاب است و خط من نه خطا
هر آن گهی که ثنای تو پرورد طبعم
کند ثنای تو بر طبع من به طبع ثنا
امارت شعرا با هزار خلعت خوب
به اهتمام تو دادست شهریار مرا
که یافته است مگر من به فر دولت تو
هزار خلعت شاه و اَمارت شعرا
همیشه تا که بود دهر را صلاح و فساد
همیشه تا که بود خلق را بقا و فنا
صلاح کار معادیت باد جمله فساد
فنای عمر موالیت باد جمله بقا
سه چیز باد تو را جاودان و بیپایان
تن درست و دل شاد و دولت برنا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ستایش محبوب خود میپردازد و زیباییهای او را با چیزهای ارزشمند و زیبا مقایسه میکند. او محبوبش را به عنوان ستارهای در میان خوبان معرفی میکند و میگوید که چون او هیچ کس دیگری در شهرهای خلخ و یغما دیده نمیشود. او از دلتنگی و درد ناشی از عشق، ضعف و غم خود میگوید و از زیبایی چهره و زلف معشوق حرف میزند. شاعر همچنین به بزرگی و کرم شخصیتهای مهم و عالیقدر اشاره میکند و آنها را با فضیلتها و خوبیهای محبوب خود مقایسه میکند. در کل، شعر حاکی از شگفتی و عشق عمیق شاعر به معشوقش و همچنین ستایش از شخصیتهای بزرگ جامعه است.
هوش مصنوعی: آیا ای ستارهٔ خوبان، دل ما را که با دلرباییات تسخیر کردهای، در پردهٔ خَلّخ و یغما میزنی؟
هوش مصنوعی: هیچ کسی به زیبایی و دلافروزی تو نیست و هیچ سوار سرافرازی به اندازه تو در این میدان وجود ندارد.
هوش مصنوعی: چشمانت خوابآلود و غمگین است، همچون دل تنگ ما، و قامت تو با زیبایی خاصی خمیده است، شبیه به فرهای موی تو.
هوش مصنوعی: زلفهای تو شب را تیره و سیاه میسازد و نور چهرهی زیبای تو مانند ماه روشنایی میبخشد.
هوش مصنوعی: حوریان بهشت از زیبایی تو حسرت میخورند و ماه هم به خاطر وجود تو شرمنده میشود.
هوش مصنوعی: تو چون زنجیری از مشکی بر آفتاب بر سر داری و مانند دایرهای از شیر بر پارچهی نرم و زیبا نقش بستهای.
هوش مصنوعی: در گلستان تو، سنبل خوشبو در حال شکفتن است و در پارچه لطیف تو، بوی خوش عنبر وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو جواهری گرانبها و نایاب هستی که در دل خود، زیبایی و جذابیت فوقالعادهای را نهفتهاید.
هوش مصنوعی: تو به زیبایی لیلی هستی و من مجنون توام. در عشق هم چون وامق، تو عذرا هستی.
هوش مصنوعی: هر سال، عشق تو مرا در حالتی مست و شیدا میکند و دل من هر روز به سوی تو در آرزوی وصال توست.
هوش مصنوعی: شما دچار افکار و احساساتی هستید که جای عقل و وفا را گرفتهاند، به طوری که سر و قلب شما در تسخیر عشق و شیدایی معشوق است.
هوش مصنوعی: وقتی صحبت از تو به میان میآید، بیان کردن آن بسیار دشوار است و این در حالی است که شعر در وصف تو به کمال میرسد و تمام ارزشها را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: هر شعری که من درباره تو بگویم، ای غزال دلربا، مقدمهای برای ستایش بزرگمردان است.
هوش مصنوعی: معین، پادشاهی با صفات نیکو و ویژگیهای برتر است که با اخلاق خوب و روی خوش به دیگران مینگرد و در هر ملاقات، خوشرو و دلپذیر است.
هوش مصنوعی: شما شخص بزرگواری و آزادهای هستید که با وجود کمالات و شایستگیهایتان، سبب بینایی و آگاهی دیگران میشوید.
هوش مصنوعی: قبل از این که نسیم صبحگاهی از وجود او نشانهای بگیرد، دنیا به لطف او گسترده و شاداب میشود.
هوش مصنوعی: امید و ترس مردم به خاطر اراده و تلاش اوست و همواره این اراده و تلاش باعث بازگشت امید و ترس میشود.
هوش مصنوعی: با نظر درست، هنر را یاری میکند و به وسیله خرد نیک، کمک مینماید.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که نه ثروت و قدرت را به عنوان دولت میدانم و نه ایزد را به عنوان همتای خود میشناسم. به عبارت دیگر، هیچکدام از اینها را در جایگاه واقعیشان نمیبینم و نمیتوانم آنها را با هم مقایسه کنم.
هوش مصنوعی: آیا همیشه پیرو دستورات تو هستم یا اینکه همواره مطابق با سرنوشت تو حرکت میکنم؟
هوش مصنوعی: این بیت به ارتباط عاطفی و محبت آمیز فرد با معشوق اشاره دارد. در آن گفته میشود که عشق و مهر معشوق، قدرت و تأثیر بالایی بر زندگی شخص دارد. همچنین، بر این نکته تأکید میشود که رضایت و خوشنودی با وصل و نزدیکی به معشوق به دست میآید. به عبارت دیگر، خوشبختی و رضایت در پیوند با محبوب حاصل میشود.
هوش مصنوعی: بزرگی و بخشش تو، باعث شکوه و فخر دیگران شده است. اگر تو را به عنوان یک انسان با بزرگی و کرم بشناسیم، هیچ کس دیگری را نمیتوان یافت که به اندازه تو بخشنده و بزرگ باشد.
هوش مصنوعی: خداوند در آفرینش تو ویژگیهای بلندی قرار داده که در ذات تو هیچگونه خودپسندی و ظاهرسازی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از سرزمین تو، نشان سلطنت شاه زینتی برایش است؛ از نور تو، ستارگان آسمان بر افراشتهاند.
هوش مصنوعی: با نوشتن تو، دلیل پیروزیها درست میشود، و درخواستهای پادشاهان به نامهٔ تو برآورده میشود.
هوش مصنوعی: ماه تحت تأثیر قدرت شمشیر توست و ایستادگیاش به خطر افتاده است، زیرا زحل، در برابر تیرکمان تو، جرأت ندارد.
هوش مصنوعی: سزاست که تیر تو را از زبان آتشین مریخ بسازند و کمان تو را از گردنبند جوزا بسازند.
هوش مصنوعی: از سر نازک نیزهٔ تو دشمنان میترسند، چون برای آنها ترسویی به نام کافر وجود دارد.
هوش مصنوعی: در آن زمان که موسی معجزه خود را به نمایش گذاشت، جادوگران با دست عصای او جادوهایشان شکست خوردند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که به رغم تمام دشواریها و مشکلات، پیروزی تو به خاطر قدرت و تواناییهای درونیات است. نه وسیلهای مانند چوب و نه قدرتهای غیبی برای شکست دشمنان کافی نیست؛ بلکه اراده و توانایی خود توست که پیروزی را رقم میزند.
هوش مصنوعی: آیا مانند دریا گسترده و بزرگ و بخشنده هستی یا همچون آسمان بلند و وسیع؟
هوش مصنوعی: زیبایی و درخشش چهره تو چنان است که ستارهها از آسمان میدرخشند و از محبت تو، گوهرهای گرانبها از دریا به وجود میآیند.
هوش مصنوعی: وقتی شاعر از تو نعمت بشنود، به سوی نعمتها خواهد رسید؛ همانگونه که زائر وقتی از تو خیر بشنود، از بلاها دور خواهد شد.
هوش مصنوعی: شما به عنوان یک شخصیت محترم و بزرگ، همچون کعبهای برای بزرگان هستید. دل شما مانند چشمهٔ زمزم پر از برکت و صفا است و دستان شما مانند رکن و صفا، نشانهای از پناهگاه و آرامش است.
هوش مصنوعی: اگر درباره حاتم طایی، شاعران صحبت کنند، همه به جوانمردی و بخشندگی او شهادت میدهند.
هوش مصنوعی: تو مانند حلقهای از گوهر با انگشتان دستم گرانبها هستی و وجود با سخاوتت بر پاداش و اعتبار تو گواهی میدهد.
هوش مصنوعی: افراد خوشبخت در توصیف تو اشعاری دارم که به زیبایی با جواهراتی چون یاقوت و مروارید زینت یافتهاند.
هوش مصنوعی: من عقل را میستایم و بخت خود را هم برگزیده میدانم، زیرا عقل من به اشتباهات نمیافتد و نوشتههایم نادرست نیستند.
هوش مصنوعی: در هر زمانی که زیباییهای تو روح و جانم را پر کند، بیان زیباییهایت به طور طبیعی از زبان من جاری میشود.
هوش مصنوعی: شعرای شهر به خاطر توجه و زحمات تو با لباسهای زیبا و شایستهای به من ارادت نشان دادهاند.
هوش مصنوعی: آیا غیر از من کسی توانسته است به برکت مقام تو هزاران لباس زیبا و نشانههای بزرگمنشی شاعران را به دست آورد؟
هوش مصنوعی: در طول تاریخ، همواره امور خوب و بد وجود داشتهاند و همچنین انسانها همیشه با بقا و نابودی مواجه بودهاند.
هوش مصنوعی: خیر و صلاح کار تو در این است که همه فسادها به زوال بروند و عمر داوری با گذشت زمان به فراموشی سپرده شود، تا فقط چیزهایی که جاودانه هستند باقی بمانند.
هوش مصنوعی: سه چیز میتواند تو را جاودانه و بیپایان نگه دارد: داشتن جسمی سالم، قلبی شاداب و ثروتی جوان و نو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا
به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی
دل مرا عجب آید همی ز کار هوا
که مشکبوی سلب شد ز مشکبوی صبا
ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک
چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا
درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست
[...]
بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا
تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا
دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست
تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا
بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر
[...]
شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا
چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا
چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم
که نیست یک شب جان مرا امید بقا
چو شمع زارم و سوزان و هر شبی گویم
[...]
همیشه باد بقا و سلامت بُت ما
که از وصالش ما را سلامت است و بقا
بتی که عارض او هست چون گل سوری
کشیده بر گل سوریاش عنبر سارا
ز بهر لعل شکربار او همی بارند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.