عشق است بر آسمان پریدن
صد پرده به هر نفس دریدن
اول نفس از نفس گسستن
اول قدم از قدم بریدن
نادیده گرفتن این جهان را
مر دیده خویش را بدیدن
گفتم که دلا مبارکت باد
در حلقه عاشقان رسیدن
ز آن سوی نظر نظاره کردن
در کوچه سینهها دویدن
ای دل ز کجا رسید این دم
ای دل ز کجاست این طپیدن
ای مرغ بگو زبان مرغان
من دانم رمز تو شنیدن
دل گفت به کار خانه بودم
تا خانه آب و گل پریدن
از خانه صنع می پریدم
تا خانه صنع آفریدن
چون پای نماند می کشیدند
چون گویم صورت کشیدن؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره تجربه عشق و سیر و سلوک درونی است. شاعر از پرواز به آسمان و رهایی از قید و بندهای دنیایی صحبت میکند. او در این مسیر به درک عمیقتری از وجود خود و جهان پیرامون میرسد. همچنین، شاعر از تضادهای نفس و قدم، و نیاز به دل کندن از دنیای مادی سخن میگوید. او از تلاشهای دل برای رسیدن به حقیقت و الهام میگوید و به جستجوی معانی عمیقتر در زندگی اشاره میکند. در نهایت، مظهر عشق و جستجو به سمت خانهای متعالی و خالص است که در آن خالق وجود دارد.
هوش مصنوعی: عشق باعث میشود که انسان بیوقفه و به طور مداوم از موانع عبور کند و به آسمان پرواز کند.
هوش مصنوعی: در ابتدا باید از وابستگیها و تعلقات نفسی جدا شوید و سپس قدمی نو در مسیر زندگی بردارید.
هوش مصنوعی: جهان را نادیده بگیر و به جای آن، به درون خود و نگاه خود توجه کن.
هوش مصنوعی: به دل عزیزم تبریک میگویم که در جمع عاشقان به محبوبش رسیده است.
هوش مصنوعی: نگاهی از دور به مناظر انداختن و در کوچهها به دلها سرک کشیدن.
هوش مصنوعی: ای دل، این احساس و تپش از کجا آمده است و به چه چیزی اشاره دارد؟
هوش مصنوعی: ای پرنده، بگو که من زبان پرندگان را میدانم و میتوانم رمز و راز صحبتهای تو را بشنوم.
هوش مصنوعی: دل گفت که من مشغول کار در خانه هستم تا اینکه خانهام به آب و گل تبدیل شود.
هوش مصنوعی: از دنیای مادی و ظاهری فرار میکنم تا به دنیای بزرگتری که در آن خلاقیت و آفرینش وجود دارد، برسم.
هوش مصنوعی: زمانی که دیگر قدرت ایستادن ندارم، مرا به کشیدن میکشند. چگونه میتوانم بگویم که کشیدن صورت چیست؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در عالم عالم آفریدن
به زین نتوان رقم کشیدن
کاری است قوی ز خود بریدن
خود را به فنای محض دیدن
مانند قلم زبان بریده
بر لوح فنا به سر دویدن
صد تنگ شکر چشیده هر دم
[...]
همچون مه نو ز غم خمیدن
چون سایه به رو و سر دویدن
تا کی بت وهم پروریدن
در هاویه هوا دویدن
از بهر نخ و نسیج و کم خا
بر خویش چو کرم غز تنیدن
کم خا چه کنند ژاژ کم خا
[...]
از یار تواندم بریدن
سر بر در دیگری کشیدن
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.