لب شیرین تو شیرینتر از آن ساختهاند
که توان گفتنش از شیره جان ساختهاند
کردهاند از غمت آنان جگرم خون ایگل
که ترا لاله رخ و غنچه دهان ساختهاند
نتوانم که کنم قطع نظر از دو لبت
کاین دو را قوت دل و قوت جان ساختهاند
اهل دل از دو جهان نام و نشانت طلبند
ورنه با گوشه دل از دو جهان ساختهاند
بیتو میسوزم و میسازم و هرگز عشاق
نه چنین سوختهاند و نه چنان ساختهاند
تا در آن بوسه نگنجد دهن تنگ ترا
تنگ تر از دل ما تنگدلان ساختهاند
زین چمن چون گل رعناست چه فیضت مشتان
که بهار تو هم آغوش خزان ساختهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا مرا واله آن سرو روان ساخته اند
مهر او را وطن اندر دل و جان ساخته اند
حقه لعل تو از جوهر جان ساختهاند
کام هر خسته در آن حقه نهان ساختهاند
هر لطافت که نهان بود پس پرده غیب
همه در صورت خوب تو عیان ساختهاند
هر چه بر صفحه اندیشه کشد کلک خیال
[...]
عارضت هست بهشتی، که عیان ساخته اند
قامتت آب حیاتی، که روان ساخته اند
این چه گلزار جمالست، که بر قامت تو
از سمن عارض و از غنچه دهان ساخته اند؟
لبت، آیا چه شکر ریخت که گفتار ترا
[...]
در لب یار نهان عیش جهان ساخته اند
باغ را در گره غنچه نهان ساخته اند
نیست چون آینه حیرانی ما امروزی
از ازل دیده ما را نگران ساخته اند
نکته هایی که نهان بود در آن نقطه خال
[...]
گفتم آن لعل لب از شیره جان ساختهاند
گفت نه جان تو شیرینتر از آن ساختهاند
هست هر عضو تو از عضو دگر شیرینتر
مگر اعضای تو از شیرهٔ جان ساختهاند
نالد از درد به تن هر رگ من پنداری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.