نه ز آب و گلت ای نخل جوان ساختهاند
که سراپای تو از روح روان ساختهاند
بر لب چشمه چشمم به تفرج به نشین
کآب این چشمه برای تو روان ساختهاند
من کجا صبر کجا بیتو که درد و غم هجر
دل و جانم تهی از تاب و توان ساختهاند
پیرم وز این طلبم وصل جوانان کین قوم
داده یک بوسه و صد پیر جوان ساختهاند
غمزهات رهزن خلقست چه طفلی که ترا
آفت جان دل پیر و جوان ساختهاند
بگذر از کعبه و بتخانه که در وادی عشق
این دو را سنگ ره راهروان ساختهاند
من و میخانه که صدمرتبه اهلش مشتاق
گشتهام پیر و بجامیم جوان ساختهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.