بخش ۱ - باب اول در ابتداء حالت شیخ ما ابوسعید بن ابی الخیر قدس الله روحه العزیز: من و ما نگفته است و هرکجا ذکر خویش کرده است گفته ...
بخش ۲: و بدانک پدر شیخ ما را قدس الله روحه العزیز ...
بخش ۳: و گفتهاند که پدر شیخ ما سلطان محمود را عظیم دوست ...
بخش ۴: و شیخ ما بوسعید قدس الله روحه العزیز قرآن از ...
بخش ۵: شیخ گفت، روزی در میان سخن، که پیری بود نابینا و ...
بخش ۶: و چون شیخ ما ابوسعید قدس الله روحه العزیز از لغت ...
بخش ۷: پس شیخ ما قدس الله روحه العزیز، متفق و مختلف در ...
بخش ۸: پس از مرو قصد سرخس کرد و چون به سرخس آمد، پیش ...
بخش ۹: چون مدتی برین ترتیب پیش وی تحصیل کرد روزی لقمان ...
بخش ۱۰: پس پیر بوالفضل شیخ را بامیهنه فرستاد و گفت بخدمت ...
بخش ۱۱: و پدر شیخ حکایت کرد کی: هر شب چون از نماز فارغ ...
بخش ۱۲: پس شیخ ما پیوسته مساجد میرفتی و مال و جاه خویش ...
بخش ۱۳: شیخ به حکم اشارت پیر بمیهنه آمد، و درآن ریاضتها و ...
بخش ۱۴: شیخ گفت قدس الله روحه العزیز کی هر وقت کی ما را ...
بخش ۱۵: شیخ گفت پس قصد آمل کردیم، بجانب باورد و نسا، کی ...
بخش ۱۶: شیخ گفت قصد زیارت پیر بوعلی کردیم، و اندیشهای در ...
بخش ۱۷: پس شیخ احمد کی در خانقاه سراوی بود، صومعه داشت ...
بخش ۱۸: شیخ گفت آن پیر قصاب گفت تا آزاد نباشی بنده نگردی ...
بخش ۱۹: و از اینست کی صوفیان چون درویشی را ندانند از وی ...
بخش ۲۰: و شیخ بوالعباس قصاب خرقه ازدست محمدبن عبدالله ...
بخش ۲۱: شیخ ما گفت قدس الله روحه العزیز کی در آن وقت کی ...
بخش ۲۲: شیخ گفت روزی در خدمت بوالعباس قصاب بودیم، در میان ...
بخش ۲۳: شیخ گفت یک روز شیخ بوالعباس در میان سخن با جمع ...
بخش ۲۴: و در حکایت شیخ درست گشته است کی در آن وقت کی شیخ ...
بخش ۲۵: روزی در میان مجلس برزفان شیخ ما رفت کی هرچ بباید ...
بخش ۲۶: و شیخ ما را هزار ماه عمر بوده است کی هشتاد و سه ...