مرا تحیر از آن زلف و روی و نرگس مست است
دو شب، دو روز، دو نرگس، به شاخ گل که شنیده؟
چرا ز تاب جمالت عرق گرفته عذارت؟
که روز روشن و بر برگ لاله ژاله چکیده
ز غیرت لب و روی تو کیست نا شده رسوا
شکر به آب نگشته است گل قبا ندریده
شهید زلف توام بوسه ای ببخش از آن لب
که میل شربت تریاک کرده مار گزیده
هوا عبیر فشان است و باد غالیه بار است
مگر به طره ی جانان نسیم صبح وزیده
ز جان هر دو جهان گلبنی به ناز سرشتند
در او ز عکس جلال و جمال نور دمیده
شکفت گل به درآورد و صد بهشت برین شد
تو آن درخت گلی نورسیده و نور دو دیده
چه غم به کوی تو گرد سر تو گشته «وفایی»
که عندلیب بهشتی به شاخ سدره پریده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت یک معشوق صحبت می کند. شاعر از زلف و چهره دلربای او حیرت زده است و به زیبایی او اشاره میکند که حتی میتواند باعث عرق کردن او در روز روشن شود. او با بیتابی به بوسهای از لبهای معشوق اشاره میکند و از نشانههای عشق و زیبایی در طبیعت اطراف میگوید. شاعر میگوید که این زیباییها با جلال و جمال الهی آمیختهاند و به توصیف گلها و بهشتهای زیبا میپردازد. در نهایت، شاعری که به وصف معشوق میپردازد، بر وفاداری و عشق بیپایانش تأکید میکند.
هوش مصنوعی: من از زیباییهای زلف و چهرهات و چشمهای مستت حیرتزدهام. دو شب و دو روز گذشته است و تنها دو نرگس در شاخ گل به یاد تو ماندهاند.
هوش مصنوعی: چرا از زیبایی تو، عرق بر پیشانی تو نشسته است؟ همانطور که در روز روشن، شبنم بر روی گل لاله میچکد.
هوش مصنوعی: باید بگویم که هیچکس به زیبایی و محبت تو نمیتواند رسوا و شرمنده شود؛ چرا که شکر به رنگ و روی تو نیست و گل در باغ هم برای تو نیست.
هوش مصنوعی: من فدای زلف تو هستم، لطفا بوسهای به من بده از آن لب که شوق نوشیدن شربت تریاک را در دل دارد و مثل مار گزیده شده است.
هوش مصنوعی: هوا عطرآگین است و باد بویی خوش دارد، اما تنها نسیم صبح وقتی به موهای معشوق میوزد، دلانگیز و دلستای است.
هوش مصنوعی: از جان دو جهان، گلی زیبا و دلربا با ناز تولید شده که در آن، تصویری از شکوه و زیبایی به روشنی تابیده است.
هوش مصنوعی: گل شکفته شد و بهشتی زیبا به وجود آمد. تو آن درخت گلی هستی که تازه جوانه زده و نور چشمانم هستی.
هوش مصنوعی: بسیار دلتنگی و اندوهی که در مسیر تو احساس کردهام، همانطور که بلبل بهشتی بر شاخه درخت سدر نشسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بخون نشست دلم، خار غم خلیده خلیده
بسیل داد مرا خون دل چکیده چکیده
براه عشق فتادم ز پا، دویده دویده
بجور خوی گرفتم ستم کشیده کشیده
تو نور چشم منی، جا درون دیده من کن
[...]
علاقه ام ز تو نگسسته وز حیات بریده
تو پا مکش ز سرم گر طبیب دست کشیده
لبت بروی کسی وا نمی شود به تبسم
نمک فروش باین نخوت و غرور که دیده
چنانکه سایه ز پرواز مرغ می رود از جا
[...]
شد از فراق توام قامت کشیده خمیده
هزار خار ملامت به پای دیده خلیده
شب گذشته به یاد رخ تو مردم چشمم
هزار قطره خون خورده تا سفیده دمیده
هزار بار دلم میزند به گرد سرت پر
[...]
فلک زجور تو خونم چکد زمردم دیده
ببین به دامن من خون که قطره قطره چکیده
ز ظلم های تو نسبت به اهل بیت رسالت
دلم زکف شده و، طاقتم به طاق رسیده
شهی که لحمک لحمی رسول کرد خطابش
[...]
مریز زینب محزون سرشک غم ز دو دیده
چرا که موسوم افغان و شیونت نرسیده
مکن ز فرقت من سینه را ز ناخن چاک
هنوز تیغ به روی حسین کسی نکشیده
هنوز بر رخ آل علی کس آب نبسته
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.