شب است این زلف، یا روز جدایی؟
لب است این لعل، یا جان وفایی؟
بتا! نامهربان یارا! نگارا!
بدین سان بی وفا آخر چرایی؟
چه باشد گر به رحمت عاشقان را
یکی از گوشه ی دل رو نمایی
نه شرط دوستی باشد که هر روز
ز نو عهدی ببندی و نپایی
نمی خواهم نشان سلطنت را
که بر خاک درت خوش تر گدایی
جگر خونم ز داغ آشنایان
چه بودی گر نبودی آشنایی؟
خدارا، مهر و مه را سرنگون کن
چه باشد پرده از خود بر گشایی
دلی داریم در عشقت پریشان
سری داریم بر خاکت هوایی
تو ای سرو ریاض جان عالم
تو ی شاه سریر اصطفایی
تو ای چشم و چراغ جان آدم
گل و شمشاد باغ اجتبایی
به ستاری که از عالم گزیدت
به غفاری که دادت انبیایی
به آب پاک ینبوع شفاعت
بشو از روی کارم روسیایی
مران از خود چو آوردم به تو رو
کز این ابرو تو محراب دعایی
خداوندا به حق پاکی خود
به آن لؤلؤی بحر پادشایی
بهر لطفی که داری با عزیزان
ببخشایی همه جرم وفایی
مرا این دل ز آب و گل سرشتند
ترا دلبر ز نور کبریایی
دل من در ازل دلبر گرفته
وگرنه دل کجا دلبر کجایی؟
«وفایی» چون ننالد خون نگرید
که کشت آن دلربایش از جدایی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عاشقانه و درد جدایی پرداخته است. شاعر در شب جدایی از محبوبش غمگین است و از بیوفایی او شکایت دارد. او میپرسد چرا محبوبش هر روز به وعده دوستی پایبند نیست و با توصیفاتی شاعرانه به ارزش عشق و یاد محبوب میپردازد. در انتها، شاعر از خداوند درخواست میکند که به خاطر محبتش به بندگانش، او را از غم جدایی نجات دهد و به وفاداری و عشق واقعی رهنمون شود. کل شعر نشاندهندهی دینداری و عشق عمیق او به محبوبش است.
هوش مصنوعی: این زلف شباهتی به تاریکی شب دارد، یا ممکن است نشانهای از روز جدایی باشد؟ آیا این لبهای زیبا مثل لعل هستند، یا حکایت از وجود جان و وفاداری دارند؟
هوش مصنوعی: ای معشوقهی بیوفا و نامهربان! چرا اینگونه بیرحمانه با من رفتار میکنی؟
هوش مصنوعی: چه اشکالی دارد اگر به خاطر عشق، یکی از رازهای دل را برای عاشقان فاش کنی؟
هوش مصنوعی: دوستی نیاز به ثبات دارد و نباید هر روز به بهانههای جدید، رابطه را تحتالشعاع قرار دهی و آن را تغییر دهی.
هوش مصنوعی: من نیازی به نشانههای قدرت و عظمت ندارم، زیرا نشستن در برابر در خانهات و گدایی کردن برایم شیرینتر و پسندیدهتر است.
هوش مصنوعی: درد و رنج عمیق من از احساسات عاشقانه و وابستگی به عزیزانم ناشی است، اما اگر آن عزیزان نبودند، این درد چه معنایی داشت؟
هوش مصنوعی: ای خدا، عشق و زیبایی را کنار بزن تا پرده از روی حقیقت برداشته شود و حقیقت را ببینم.
هوش مصنوعی: ما دلی داریم که در عشق تو آشفتگی دارد و سرتی داریم که بر خاک تو آرامش یافته است.
هوش مصنوعی: ای سرو گلزار، جان و زندگی همه موجودات، تویی که در عرش و مقام خود، مانند پادشاهی در تخت سلطنت نشستهای.
هوش مصنوعی: ای تو نور و روشنی بخش جان انسان، همانند گل و شمشاد در باغ انتخاب شده.
هوش مصنوعی: به ستارهای که تو را از میان تمام موجودات انتخاب کرده و به بزرگمردی که تو را به مقام نبوت رسانده است، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: برای نجات از سرزنش و شرم، به آب خالص و پاک شفاعت مراجعه کن.
هوش مصنوعی: وقتی که خود را به تو نزدیک کردم و تو را دیدم، متوجه شدم که ابروی تو در واقع کعبه دعا و عبادت من است.
هوش مصنوعی: ای خدا، به حرمت پاکی خود، به خاطر آن مروارید زیبای سلطنتی.
هوش مصنوعی: به خاطر محبتی که به عزیزانت داری، باید همه اشتباهات وفاداری را ببخشی.
هوش مصنوعی: دل من از خاک و آب ساخته شده، اما دلبر تو از نور و عظمت الهی خلق شده است.
هوش مصنوعی: دل من از ابتدا عاشق محبوبی شده است، و گرنه مگر ممکن است که دل بیعشق باشد؟
هوش مصنوعی: اگر عشق وفادار باشد، چطور میتواند کسی به خاطر از دست دادن آن دلربا اشک بریزد و خون در دلش بجوشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدو زیباست ملک و پادشایی
که هرگز ناید از ملکش جدایی
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
نصیر دین که چشم پادشائی
نبیند چون تو فرخ کدخدائی
جهان را کدخدائی جز تو نبود
چنان چون نیست جز یزدان خدائی
اگر گویم بهمت آسمانی
[...]
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.