بخون نشست دلم، خار غم خلیده خلیده
بسیل داد مرا خون دل چکیده چکیده
براه عشق فتادم ز پا، دویده دویده
بجور خوی گرفتم ستم کشیده کشیده
تو نور چشم منی، جا درون دیده من کن
که دیده دیده المها، ترا ندیده ندیده
غزال وحشی من هست از رقیب گریزان
بلی، که میرود آهو ز سگ دویده دویده
خیال چشم تو کرد و ز خویش رفت هلالی
برنگ آهوی وحشی ز خود رمیده رمیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل یاد شده دربارهی درد و غم عشق است. شاعر از احساسات عمیق و رنجهای ناشی از عشق سخن میگوید. او از دل شگسته و خون دل خود مینالد و وضعیت خود را به تصاویر طبیعت و حیوانات مشابه میکند. عشق او را به جایی کشانده که از پا افتاده و تحت فشار ستم قرار گرفته است. همچنین او به محبوب خود اشاره میکند که نور چشم اوست و خواهان دیدن اوست. در نهایت، شاعر خود را به غزالی وحشی تشبیه میکند که از رقیب فرار میکند و هنر و زیبایی محبوب را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: دل من پر از غم و غصه شده و به خاطر این درد عمیق، همیشه در حال خونریزی است. غمها و مشکلات مانند خارهایی در دل من جا گرفتهاند و من به شدت از آنها رنج میبرم.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق به بیراهه افتادم و به شدت دویدم. در این مسیر به خودم آسیب زدم و توانی برایم نمانده است، از ظلمی که تحمل کردهام، خسته و ناتوان هستم.
هوش مصنوعی: تو برای من مثل نوری هستی که چشمانم را روشن میکند، بیامو زمان حاضر ستارهها، تو را ندیدهام و از این نظر هنوز ناشناختهای.
هوش مصنوعی: غزال من از رقیب فراری است و مانند آهو که از سگ فرار میکند، در حال دویدن است.
هوش مصنوعی: خیال چشمان تو مثل هلالی است که به شکل آهوی وحشی از خود دور شده و فراری است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
علاقه ام ز تو نگسسته وز حیات بریده
تو پا مکش ز سرم گر طبیب دست کشیده
لبت بروی کسی وا نمی شود به تبسم
نمک فروش باین نخوت و غرور که دیده
چنانکه سایه ز پرواز مرغ می رود از جا
[...]
شد از فراق توام قامت کشیده خمیده
هزار خار ملامت به پای دیده خلیده
شب گذشته به یاد رخ تو مردم چشمم
هزار قطره خون خورده تا سفیده دمیده
هزار بار دلم میزند به گرد سرت پر
[...]
فلک زجور تو خونم چکد زمردم دیده
ببین به دامن من خون که قطره قطره چکیده
ز ظلم های تو نسبت به اهل بیت رسالت
دلم زکف شده و، طاقتم به طاق رسیده
شهی که لحمک لحمی رسول کرد خطابش
[...]
مریز زینب محزون سرشک غم ز دو دیده
چرا که موسوم افغان و شیونت نرسیده
مکن ز فرقت من سینه را ز ناخن چاک
هنوز تیغ به روی حسین کسی نکشیده
هنوز بر رخ آل علی کس آب نبسته
[...]
مرا تحیر از آن زلف و روی و نرگس مست است
دو شب، دو روز، دو نرگس، به شاخ گل که شنیده؟
چرا ز تاب جمالت عرق گرفته عذارت؟
که روز روشن و بر برگ لاله ژاله چکیده
ز غیرت لب و روی تو کیست نا شده رسوا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.