گنجور

 
هلالی جغتایی

بخون نشست دلم، خار غم خلیده خلیده

بسیل داد مرا خون دل چکیده چکیده

براه عشق فتادم ز پا، دویده دویده

بجور خوی گرفتم ستم کشیده کشیده

تو نور چشم منی، جا درون دیده من کن

که دیده دیده المها، ترا ندیده ندیده

غزال وحشی من هست از رقیب گریزان

بلی، که میرود آهو ز سگ دویده دویده

خیال چشم تو کرد و ز خویش رفت هلالی

برنگ آهوی وحشی ز خود رمیده رمیده

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کلیم

علاقه ام ز تو نگسسته وز حیات بریده

تو پا مکش ز سرم گر طبیب دست کشیده

لبت بروی کسی وا نمی شود به تبسم

نمک فروش باین نخوت و غرور که دیده

چنانکه سایه ز پرواز مرغ می رود از جا

[...]

قصاب کاشانی

شد از فراق توام قامت کشیده خمیده

هزار خار ملامت به پای دیده خلیده

شب گذشته به یاد رخ تو مردم چشمم

هزار قطره خون خورده تا سفیده دمیده

هزار بار دلم می‌زند به گرد سرت پر

[...]

ترکی شیرازی

فلک زجور تو خونم چکد زمردم دیده

ببین به دامن من خون که قطره قطره چکیده

ز ظلم های تو نسبت به اهل بیت رسالت

دلم زکف شده و، طاقتم به طاق رسیده

شهی که لحمک لحمی رسول کرد خطابش

[...]

صامت بروجردی

مریز زینب محزون سرشک غم ز دو دیده

چرا که موسوم افغان و شیونت نرسیده

مکن ز فرقت من سینه را ز ناخن چاک

هنوز تیغ به روی حسین کسی نکشیده

هنوز بر رخ آل علی کس آب نبسته

[...]

وفایی مهابادی

مرا تحیر از آن زلف و روی و نرگس مست است

دو شب، دو روز، دو نرگس، به شاخ گل که شنیده؟

چرا ز تاب جمالت عرق گرفته عذارت؟

که روز روشن و بر برگ لاله ژاله چکیده

ز غیرت لب و روی تو کیست نا شده رسوا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه