گنجور

 
وفایی مهابادی

ای راحت دل قوت روان لعل لبانت

خون شد دل مسکین ز غم سرو روانت

دورم ز تو بی خبر از خویش و لیکن

پیش منی و هیچ نبینم ز نشانت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode