گنجور

 
وفایی مهابادی

مرا بی تاب داری هر دم ای زلف بتاب امشب

خدارا یک دم از من ای سیه دل رو متاب امشب

سرم بر سنگ و سنگم بر دل و دل خون و تن بی جان

نه جان در بر، نه جانان، چون ننالم بی حساب امشب!

طبیب مهربان بیهوده زان لب صبر فرمایی

که شکر میل دارد، خسته جان دل کباب امشب

چه شیرین است بر گلبرگ رویش حلقه ی گیسو

مهم را حلقه در گوش است آری آفتاب امشب

چو در زلفم کشیدی، جان فدایت، غمزه کوته کن

مکش خنجر که کار خویش کردی با طناب امشب

درون پر درد مژگانم، برون شیدای آن نرگس

منم آری درین میخانه آباد و خراب امشب

به جان گر می دهد از خال لعلش بوسه ای بستان

که هندو بچه ارزان می فروشد شهد ناب امشب

مگر در خواب بینی وصل آن یار دلارا را

به روی دلبری آشفته، دل دیگر بخواب امشب

ز جا برخاست ساقی گردشی زد جام نرگس را

قیامت بر سرم آورد از ناز و عتاب امشب

مرا زلف و رخ دلدار و چشم می پرستش بس

نخواهم عود و مجمر، بشکنم جام شراب امشب

«وفایی» گاه رو در زلف دارد، گاه در ابرو

مسلمان بین که دارد در دو قبله اکتساب امشب

 
 
 
صائب تبریزی

مگر از خانه بیرون آمد آن گل بی حجاب امشب؟

که بوی یاسمن دارد فروغ ماهتاب امشب

ز نور مه، نظر چون مهر تابان خیره می گردد

مگر یک جانب افتاده است از رویش نقاب امشب؟

کدامین آتشین جولان به سیر ماهتاب آمد؟

[...]

سیدای نسفی

ز رویش خانه ام لبریز بود از ماهتاب امشب

به گرد کلبه ام چون هاله می گشت آفتاب امشب

عرق از روی شرم آلود او می ریخت چون شبنم

دماغ بزم روشن بود از بوی گلاب امشب

به دست خاطر خود داشتم دامان دل جمعی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سیدای نسفی
جویای تبریزی

مگر آئینه عکس تو شد جام شراب امشب

که در صهبا رگ تلخی است موج ماهتاب امشب

پرد پر در پر خاکستر پروانه پروانه رنگ گل

برآید شمع روشن گر ز فانوس نقاب امشب

ز کوی می فروشان باز سرمستانه می آید

[...]

صامت بروجردی

چرا بیرون نیامد ماه از پشت حجاب امشب

ندارد عزم رفتن سوی خرگه آفتاب امشب

زمین ز آسمان افتاده‌ اندر اضطراب امشب

رسد از کربلا بر گوش صوت بوتراب امشب

همانا می‌رود در کوفه زینب بی‌نقاب امشب

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صامت بروجردی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه