گنجور

 
صامت بروجردی

چرا بیرون نیامد ماه از پشت حجاب امشب

ندارد عزم رفتن سوی خرگه آفتاب امشب

زمین ز آسمان افتاده‌ اندر اضطراب امشب

رسد از کربلا بر گوش صوت بوتراب امشب

همانا می‌رود در کوفه زینب بی‌نقاب امشب

نشسته سر به زانو حضرت زهرا لب کوثر

فشاند اشک ماتم هر زمان از دیده پیغمبر

نهاده سبحه طاعت ز کف کروبیان یکسر

مگر شمر لعین برده سر بی‌چادر و معجر

حریم آل احمد را سوی بزم شراب امشب

چه خصمی داشت یا رب با حسین تشنه‌ تب دوران

که کرد او را قتیل تیغ عدوان با لب عطشان

زنان و دخترانش شد به شام کوفه سرگردان

چرا ابن‌زیاد ای دل نگردد خرم و خندان

که از قتل حسین تشنه‌لب شد کامیاب امشب

چو بهره کوفه رفتن کرد زینب جای در محمل

روان شد کاروان اشک پیشاپیش از آن منزل

به خود گفتا فراق آسان ولیکن زندگی مشگل

سکینه هر زمان می‌گفت با آه و فغان کای دل

دریغا شمر نگذارد مرا در نزد باب امشب

تن فرزند زهرا بی‌کفن در عرصه میدان

سر چون ماه تابانش به نوک نیزه عداوان

چو شد اندر تنور آن سرز جو کوفیان پنهان

ملایک جمله نالیدند نزد قادر سبحان

که اندر خانه خولی نهان شد ماهتاب امشب

سکینه خورد چون سیلی ز دشت شمر بداختر

دل افلاک خون گردید و شد بیرون ز چشم تر

سبب جستند خیل قدس نزد خالق اکبر

که یارب این تزلزل چیست برپا شد مگر محشر

ندا آمد ده طفل حسین به بصیر و تاب امشب

زمین کوفه را یکسو پر از شور و نوا بینم

فغان کودکان را رفته تا عرش خدا بینم

ز یک جا ساربان را در زمین کربلا بینم

جدا دست حسین تشنه لب را از دو جا بینم

عجب نبود اگر کون و مکان گردد خراب امشب

در این ماتم نه تنها فرش و عرش کبریا گرید

جناب مصطفی(ص) با انبیا و اولیا گرید

رقیه فاطمه کلثوم با زین العبا گرید

جوان و پیر و مرد و زن از این غم برملا گرید

بپا کرده است (صامت) شورش یوم‌الحساب امشب

 
 
 
صائب تبریزی

مگر از خانه بیرون آمد آن گل بی حجاب امشب؟

که بوی یاسمن دارد فروغ ماهتاب امشب

ز نور مه، نظر چون مهر تابان خیره می گردد

مگر یک جانب افتاده است از رویش نقاب امشب؟

کدامین آتشین جولان به سیر ماهتاب آمد؟

[...]

سیدای نسفی

ز رویش خانه ام لبریز بود از ماهتاب امشب

به گرد کلبه ام چون هاله می گشت آفتاب امشب

عرق از روی شرم آلود او می ریخت چون شبنم

دماغ بزم روشن بود از بوی گلاب امشب

به دست خاطر خود داشتم دامان دل جمعی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سیدای نسفی
جویای تبریزی

مگر آئینه عکس تو شد جام شراب امشب

که در صهبا رگ تلخی است موج ماهتاب امشب

پرد پر در پر خاکستر پروانه پروانه رنگ گل

برآید شمع روشن گر ز فانوس نقاب امشب

ز کوی می فروشان باز سرمستانه می آید

[...]

صامت بروجردی

چرا بیرون نیامد ماه از پشت حجاب امشب

ندارد عزم رفتن سوی خرگه آفتاب امشب

زمین ز آسمان افتاده‌ اندر اضطراب امشب

رسد از کربلا بر گوش صوت بوتراب امشب

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صامت بروجردی
وفایی مهابادی

مرا بی تاب داری هر دم ای زلف بتاب امشب

خدارا یک دم از من ای سیه دل رو متاب امشب

سرم بر سنگ و سنگم بر دل و دل خون و تن بی جان

نه جان در بر، نه جانان، چون ننالم بی حساب امشب!

طبیب مهربان بیهوده زان لب صبر فرمایی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه