بنور پاک تو چشم دلم چو بینا شد
ز آفتاب رخت هر دو کون پیدا شد
بهر چه کرد نظر دوست غیر خویش ندید
بحسن خویش از این روی یار شیدا شد
در آن مقام که معلوم علم و عالم اوست
صفات ذات شده ذات عین اسما شد
بیک نظر که خدا کرد از سر قدرت
زمین و انجم وخورشید ومه هویدا شد
بدانکه علت غائی است آدم خاکی
از آن به معرفت کردگار دانا شد
بغیر هستی حق هیچ روی ننماید
تو را که دیده دل روشن و مصفا شد
دل شکسته کوهی بیاد آن دلدار
زهر دو کون چو خورشید پاک و یکتا شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه نکته بود که ناگه ز غیب پیدا شد
هر آنکه واقف این نکته گشت شیدا شد
چه مجلس است و چه بزمی که از می وحدت
محیط قطره شد اینجا و قطره دریا شد
محیط بر همه اشیا از آن جهت شده ایم
[...]
چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد
جمال دوست ز ذرات کون پیدا شد
همیشه خم شراب ازل مصفا بود
ولی بجان و دل ما رسید،اصفا شد
در خزانه رحمت بقفل حکمت بود
[...]
بهار آمد و جانی بجسم مینا شد
پیاله! چشم تو روشن که باده پیدا شد
عرق فشانیت از تاب می شکیب نهشت
چه قطره بود که سیلاب طاقت ما شد
هنوز رنج تب لرز آفتاب بجاست
[...]
ز آه کام دو عالم مرا مهیا شد
ازین کلید دو صد در به روی من وا شد
شکست از می روشن خمار من ساقی
عجب بلای سیاهی مرا ز سر وا شد!
فغان من ز دل سخت یار گشت بلند
[...]
چه نکته بود که ناگه ز غیب پیداشد
که هر که واقف آن نکته گشت شیدا شد
چه مجلس است و چه بزم اینکه ازمی توحید
محیط قطره شد آنجا و قطره دریا شد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.