گنجور

 
کلیم

بهار آمد و جانی بجسم مینا شد

پیاله! چشم تو روشن که باده پیدا شد

عرق فشانیت از تاب می شکیب نهشت

چه قطره بود که سیلاب طاقت ما شد

هنوز رنج تب لرز آفتاب بجاست

چه فیض بود که همخانه مسیحا شد

نه رفع تشنه لبی می کند، نه سوز جگر

دلم خوشست که چشمم ز گریه دریا شد

زدیده رفتی و تاریک شد سراچه چشم

بدل در آمدی و چشم داغ بینا شد

بغیر خار که در پای رهروان ماندست

دگر براه غمت هر چه بود یغما شد

کلیم چاک شد از تیغ او سراپایت

بسینه سنگ چه کوبی کنونکه در وا شد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
نسیمی

چه نکته بود که ناگه ز غیب پیدا شد

هر آنکه واقف این نکته گشت شیدا شد

چه مجلس است و چه بزمی که از می وحدت

محیط قطره شد اینجا و قطره دریا شد

محیط بر همه اشیا از آن جهت شده ایم

[...]

قاسم انوار

چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد

جمال دوست ز ذرات کون پیدا شد

همیشه خم شراب ازل مصفا بود

ولی بجان و دل ما رسید،اصفا شد

در خزانه رحمت بقفل حکمت بود

[...]

کوهی

بنور پاک تو چشم دلم چو بینا شد

ز آفتاب رخت هر دو کون پیدا شد

بهر چه کرد نظر دوست غیر خویش ندید

بحسن خویش از این روی یار شیدا شد

در آن مقام که معلوم علم و عالم اوست

[...]

صائب تبریزی

ز آه کام دو عالم مرا مهیا شد

ازین کلید دو صد در به روی من وا شد

شکست از می روشن خمار من ساقی

عجب بلای سیاهی مرا ز سر وا شد!

فغان من ز دل سخت یار گشت بلند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
رضاقلی خان هدایت

چه نکته بود که ناگه ز غیب پیداشد

که هر که واقف آن نکته گشت شیدا شد

چه مجلس است و چه بزم اینکه ازمی توحید

محیط قطره شد آنجا و قطره دریا شد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه