ز آه کام دو عالم مرا مهیا شد
ازین کلید دو صد در به روی من وا شد
شکست از می روشن خمار من ساقی
عجب بلای سیاهی مرا ز سر وا شد!
فغان من ز دل سخت یار گشت بلند
ز کوه، ناله فرهاد اگر دوبالا شد
شد از قلمرو رخسار، زلف روگردان
غبار لشکر خط تا ز دور پیدا شد
که می تواند ازان رو دلیر گل چیدن؟
که حلقه حلقه خط تو چشم بینا شد
درین زمان که کسی دل نمی دهد به سخن
ترحم است بر آن طوطیی که گویا شد
ز حسن عاقبت آن روز ناامید شدم
که حرص پیر ز قد دوتا دوبالا شد
به آن رسیده که چون مور پر برون آرم
ز دوری تو دلم بس که ناشکیبا شد
چه سود ازین که گهر گشت قطره ام، داغم
کز این تعین ناقص جدا ز دریا شد
همان به چشم عزیزان چو خار ناسازم
اگرچه زندگیم صرف در مدارا شد
نبود جوهر من کم ز کوهکن صائب
ز کار دست من از حسن کارفرما شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشق و دلشکسته درباره عشق و زیبایی میپردازد. شاعر از حالتهای درونی خود و تأثیرات عشق بر روح و جسمش حرف میزند. او به حضور و زیبایی معشوقش اشاره میکند و از نیرنگهای زندگی و رنجهای ناشی از جدایی گلایه میکند. در نهایت، شاعر به ناامیدی خود از روزهای گذشته و تغییراتی که در احوالش به وجود آمده است میپردازد و به این نکته میرسد که تحت تأثیر عشق و دلشکستگی، زندگیاش به مدارا و تحمل گذرانده است.
هوش مصنوعی: از اندوه و نالهام، درهای خوشبختی به رویم گشوده شد و به همین دلیل، فرصتهای زیادی برای من به وجود آمد.
هوش مصنوعی: ساقی، خمار من از می ناب باعث شده که بلای سیاه از سر من دور شود.
هوش مصنوعی: نالههای من از دل سنگدل محبوبم به اوج رسید، مانند نالههای فرهاد که اگر دوباره به کوه برگردد.
هوش مصنوعی: از زیبایی چهرهات، زلفی که از تو دور است، همانند غبار لشکری از خطی به دور نمایان شد.
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند از روی شجاعت و بیباکی، دست به گلچین بزند؟ در حالی که خط و نشانی از تو در چشم بینای او نمایان شده است.
هوش مصنوعی: در زمانی که هیچکس به حرفهای دیگران توجه نمیکند، همدردی با آن طوطی که توانسته حرف بزند، نوعی ترحم است.
هوش مصنوعی: از زیبایی پایان کار آن روز ناامید شدم، چون حس طمع پیر، باعث شد دو بار از قد بلندتر شود.
هوش مصنوعی: من به حدی رسیدهام که مانند موریانهای که از دوری تو دلم بسیار بیتاب و ناآرام شدهام، میخواهم خود را نشان دهم.
هوش مصنوعی: چه فایدهای دارد که من به عنوان یک دُر و گوهر در آمدهام، در حالی که داغم از این است که به خاطر این وجود ناقص، از دریا جدا شدهام؟
هوش مصنوعی: اگرچه زندگیام صرف نرمش و سازش شده است، ولی همچنان برای چشم عزیزانم به اندازه یک خار نازک و بیارزش هستم.
هوش مصنوعی: من از توانایی و استعداد خود کمتر از یک سنگتراش نیستم، اما کارهای من به خاطر زیبایی و مهارت معمار شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه نکته بود که ناگه ز غیب پیدا شد
هر آنکه واقف این نکته گشت شیدا شد
چه مجلس است و چه بزمی که از می وحدت
محیط قطره شد اینجا و قطره دریا شد
محیط بر همه اشیا از آن جهت شده ایم
[...]
چو عکس مشرق صبح ازل هویدا شد
جمال دوست ز ذرات کون پیدا شد
همیشه خم شراب ازل مصفا بود
ولی بجان و دل ما رسید،اصفا شد
در خزانه رحمت بقفل حکمت بود
[...]
بنور پاک تو چشم دلم چو بینا شد
ز آفتاب رخت هر دو کون پیدا شد
بهر چه کرد نظر دوست غیر خویش ندید
بحسن خویش از این روی یار شیدا شد
در آن مقام که معلوم علم و عالم اوست
[...]
بهار آمد و جانی بجسم مینا شد
پیاله! چشم تو روشن که باده پیدا شد
عرق فشانیت از تاب می شکیب نهشت
چه قطره بود که سیلاب طاقت ما شد
هنوز رنج تب لرز آفتاب بجاست
[...]
ز برگ پان لب جانان عقیق پیما شد
حنای عیدمی (ظ: من) از بهر بوسه پیدا شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.