صبح صادق حجاب صانع شد
زلف بر روی یار مانع شد
شرح زلف و رخش بدانستم
دل درویش کان جامع شد
به مسمی کجا رسد هرگز
هر که از وی باسم قانع شد
در دل آفتاب و ماه نگر
لمعه ای زان جمال لامع شد
هم ز جان بشنود اناالحق را
دل که بگشاد گوش سامع شد
گفت قل یا عبادی آن حضرت
وصل او را دو کون طامع شد
دید کوهی حقیقت دل را
شرع را چون بجان مطامع شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زُهرهٔ شافعی چو طالع شد
خرد او را ز دل متابع شد
مه ز برج شرف چو طالع شد
جامع صورتین واقع شد
چون جمالش در آینه بنمود
نام آئینه کون جامع شد
این عجب بین که واضع اشیاء
[...]
هر دو حکمش خلاف واقع شد
محنت و رنج خواجه ضایع شد
از سر راه نیز مانع شد
سعی درویش جمله ضایع شد
ماه رویش بجام ساطع شد
یا که مهری زیاده طالع شد
هر نفس لمعه ز رخسارش
عاشقان را بدیده لامع شد
هر سخن کز لبش فرود آمد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.