گنجور

 
نورعلیشاه

ماه رویش بجام ساطع شد

یا که مهری زیاده طالع شد

هر نفس لمعه ز رخسارش

عاشقان را بدیده لامع شد

هر سخن کز لبش فرود آمد

دلنشین همچو نص قاطع شد

آنکه پرهیز مینمود از می

می لعلش بدیده طالع شد

جز خطش بر صحیفه رخسار

دفتر حسن را که جامع شد

گاه ترسا صفت بدیر آمد

گاه شیخانه در صوامع شد

لمعه تافت خوش چو نور علی

لامع از وی همه لوامع شد