مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد
محال است این که جانم با صبوری آشنا باشد
نخواهد مرده کس خود را، ولی من زین خوشم، زیرا
ز جان خویش در رنجم که پهلویت چرا باشد
نپنداری ز بهرش رنجها دیده ست این دیده
حقش بگذارم، ار یک شب ترا در زیر پا باشد
صبا گو بویت آرد تا زید بیچاره مسکینی
که او را زندگی زینگونه بر باد هوا باشد
ز هجرش بس که در خود گم شدم، آگاهیم نبود
که هر شب من کجا و او کجا و دل کجا باشد
گرفتاری من در گیسوی جانان کسی داند
که در دام بلایی همچو خسرو مبتلا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج ناشی از آن صحبت میکند. او میگوید که در حالتی از وابستگی و شیدایی به معشوق است و هیچگونه آرامش و صبوری در زندگیاش وجود ندارد. گرچه دیگران ممکن است در رنج نباشند، او به خاطر عشق و علاقهاش بسیار رنج میبرد. شاعر همچنین به دوری و جدایی از معشوق اشاره دارد و میگوید که به شدت در فکر و خیال او غرق شده است و از درد جدایی آگاه نیست. در نهایت، او به مسأله گرفتارشدن در عشق و غم ناشی از آن اشاره میکند که تنها کسی میتواند آن را درک کند که خود نیز چنین وضعیتی را تجربه کرده باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که با زیباییهای دلربا آشنا نشوم، امکان ندارد که بتوانم با صبر و استقامت ارتباط برقرار کنم.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیخواهد خود را به مرگ بسپارد، اما من از این وضعیت خوشحالم، زیرا از آزار جان خود در عذاب هستم که چرا در کنار تو نیستم.
هوش مصنوعی: اینکه فکر کنی چشم من از مشقات او چیزی نمیبیند، اشتباه است. اگر یک شب به زیر پای تو بیفتد، حقش را خواهی فهمید.
هوش مصنوعی: باد ملایمی بگو که بوی تو را بیاورد تا اینکه آن مسکین بیچارهای که زندگیاش به این نحو در هوا بر باد رفته است، دوباره زنده شود.
هوش مصنوعی: از شدت دوری او، به قدری در خودم فرورفتهام که نمیدانم هر شب من کجا هستم، او کجا و دل من کجا قرار دارد.
هوش مصنوعی: کسی میداند که چقدر گرفتار و آسیبپذیرم، که در عشق و زیبایی معشوقی مثل خسرو گرفتار شده باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پسر کو چون پدر باشد ستایش را سزا باشد
پدر کز جان و دل چونان پسر جوید روا باشد
پسر نزد پدر زیرا گرامی تر عطا باشد
به خاصه چون پسر نیکو خو و نیکو لقا باشد
پسر باید که چون تو نیکنام و پارسا باشد
[...]
دگر گردی روا باشد دلم غمگین چرا باشد
جهان پر خوبرویانند آن کن کت روا باشد
ترا گر من بوم شاید وگر نه هم روا باشد
ترا چون من فراوانند مرا چون تو کجا باشد
جفاهای تو نزد من مکافاتش به جا باشد
[...]
پس از توحید جان افزای تا جانم به جا باشد
به زهد و موعظت گفتن خدا بر من گواباشد
همی بر خویشتن گیرم گوا آن پادشاهی را
که در ملکش نوای مرغ تسبیح و دعا باشد
خداوندی جهانداری ز روی آسمان او را
[...]
نباشد عیب پرسیدن تو را خانه کجا باشد
نشانی ده اگر یابیم وان اقبال ما باشد
تو خورشید جهان باشی ز چشم ما نهان باشی
تو خود این را روا داری وانگه این روا باشد
نگفتی من وفادارم وفا را من خریدارم
[...]
نمیبینم بت خود را، نمیدانم کجا باشد؟
دلم آرام چون گیرد؟ که جان از وی جدا باشد
کسی حال دل مجروح من داندکه: همچون من
به سودایی گرفتار و به دردی مبتلا باشد
من اندر مذهب عشقش بزرگین طاعت آن دانم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.