گر مرا صد سر بود هر یک پر از سودای او
چون سر زلفش بیفشانم به خاک پای او
چشم ما از گریه شد تاریک چون سازیم جاش
نیست جای چشم روشن خود که باشه جای او
با خیالش مردم چشمم نمی آید به چشم
دیگری را چون توانم دید در مأواری او
در چمن ها زآن قد و بالا حکایت کرد سرو
هر کجا مرغیست عاشق گشت بر بالای او
خواست جان بوسی و رفت از خودلیش چون گفت لا
می چنین باید که جان مستی کند از لای او
گرچه عمری تلخ کامیها کشیدم از رقیب
گر بمیرد من بشیرینی پزم حلوای او
خاک پای تو به تاج سلطنت ندهد کمال
گرچه درویش است بنگر همت والای او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شد به جلباب کفن پنهان رخ زیبای او
زینت تابوت چوبین قامت زیبای او
شاه خیبر کن شد آخر در عماری جای او
تا دهند اندر شبستان لحد ماوی او
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.