گر تیر کشی از طرف غمزهٔ جادو
صد آه کشد از جگر سوخته آهو
خونم چو شود ریخته مستی کند آن چشم
از ریخته ذوق است و طرب در سر هندو
صد حسن به آن رخ تو به یک دفعه فروشی
مه رفت به میزان که فرو شد به ترازو
زان چشم دل گمشده پرسیدم و زآن خال
خاک تو نشان داد به لب چشم به ابرو
گفتم به درختان که قد بار کدام است
هر لحظه در آینده در زلف تو به زانو
بشگفت کمال از تو به هرجا گل معنی
مرغی ز سر سرو بزد بانگ که کو کو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت عشق اشاره میکند و از تأثیر عمیق آن بر احساسات خود میگوید. او از غمزه و نگاه معشوقهاش سخن میگوید که دلش را به آتش میکشد و جانش را دچار مستی و شادی میکند. شاعر از جنبههای مختلف زیبایی معشوق تعریف میکند و به نمادهایی چون ماه، درختان و گلها اشاره مینماید تا عمق احساساتش را بیان کند. این ابیات به تجلی عشق و زیبایی و تأثیر آن بر زندگی و روح انسان پرداخته است.
هوش مصنوعی: اگر تیر محبت تو از طرف چشمان فریبندهات بزند، هزاران آه از دل آهوهایی که از عشق سوختهاند بلند میشود.
هوش مصنوعی: وقتی خونم بریزد، آن چشم به وجود آمده از این وضعیت، مستی میآورد و باعث میشود لذت و شادی در سرم بیدار شود.
هوش مصنوعی: تو با یک بار نگاهی که به من میاندازی، تمامی زیباییها را به فروش میگذاری. همچون ماهی که به یک ثانیه به ترازوی زیبایی سپرده میشود.
هوش مصنوعی: من از چشمی که گم شده بود، نشانهای خواستم و آن نشان را به خطی که بر لب و ابرویت بود، اشاره کرد.
هوش مصنوعی: به درختان گفتم که قد و بلندی کدام یک از شما به گردن زلف تو در آینده خم خواهد شد.
هوش مصنوعی: از زیبایی و کمال تو در هر جا شگفتزده میشوم. مانند پرندهای که از بالای درخت سرو آواز سر میدهد و میگوید: "اینجا کجاست؟"
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نارنج چو دو کفهٔ سیمین ترازو
هردو ز زر سرخ طلی کرده برون سو
آکنده به کافور و گلاب خوش و لؤلؤ
وانگاه یکی زرگر زیرکدل جادو
چون ذره هوا میکند ای ماه ز هر سو
دلها بتو خورشید رخ غالیه گیسو
بی روی تو گل خار بود اهل خرد را
هر چند که در حسن کند جلوه بصد رو
دانی بچه رو ماه نو انگشت نمایست
[...]
در ظلمت اسکندرم از حسرت لعلت
ماننده ی خواجو
از غصهٔ بیماری آن نرگس جادو
دوتاه شد آن حاجب افسونگر هندو
شمعیست جبین تو که از نور الاهی
آویخته از گوشهٔ محراب دو ابرو
اوصاف رخ لیلی و آوازهٔ مجنون
[...]
زان نکهت مشکین،که همی آید از آن سو
تا فانی مطلق نشوی دل نبرد بو
چون مست شدی مسکن جان، لجه دریاست
هشیار شدی، جانب بحر آ، ز لب جو
آن ماه جهان از همه رو ظاهر و پیداست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.