گنجور

 
کمال خجندی

گر تیر کشی از طرف غمزهٔ جادو

صد آه کشد از جگر سوخته آهو

خونم چو شود ریخته مستی کند آن چشم

از ریخته ذوق است و طرب در سر هندو

صد حسن به آن رخ تو به یک دفعه فروشی

مه رفت به میزان که فرو شد به ترازو

زان چشم دل گمشده پرسیدم و زآن خال

خاک تو نشان داد به لب چشم به ابرو

گفتم به درختان که قد بار کدام است

هر لحظه در آینده در زلف تو به زانو

بشگفت کمال از تو به هرجا گل معنی

مرغی ز سر سرو بزد بانگ که کو کو

 
 
 
منوچهری

نارنج چو دو کفهٔ سیمین ترازو

هردو ز زر سرخ طلی کرده برون سو

آکنده به کافور و گلاب خوش و لؤلؤ

وانگاه یکی زرگر زیرک‌دل جادو

ابن یمین

چون ذره هوا میکند ای ماه ز هر سو

دلها بتو خورشید رخ غالیه گیسو

بی روی تو گل خار بود اهل خرد را

هر چند که در حسن کند جلوه بصد رو

دانی بچه رو ماه نو انگشت نمایست

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
ناصر بخارایی

از غصهٔ بیماری آن نرگس جادو

دوتاه شد آن حاجب افسونگر هندو

شمعی‌ست جبین تو که از نور الاهی

آویخته از گوشهٔ محراب دو ابرو

اوصاف رخ لیلی و آوازهٔ مجنون

[...]

قاسم انوار

زان نکهت مشکین،که همی آید از آن سو

تا فانی مطلق نشوی دل نبرد بو

چون مست شدی مسکن جان، لجه دریاست

هشیار شدی، جانب بحر آ، ز لب جو

آن ماه جهان از همه رو ظاهر و پیداست

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه