گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

من و درد تو آنگه باد مرهم

نباشد این قدر دردی مرا هم

حدیثم از کم و افزون جز این نیست

که افزون باد این درد و دوا کم

به خون ریزم اجازت چیست گفتی

اجازت اینه که بسم الله همین دم

نه بینم هرگز آن روزی که بی دوست

به بینم سینه بی غم دیده بینم غم

عجب غمخوارفه دارم که هرکس

او می خورد من میخورم غم

کمال از خون دل بنوشت فتوی

رساند آنگه بدانه دیرینه همدم

که کس بابد مرادی از تو بانی

جواب آمده که نی والله اعلم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode