گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

من کیم گفتی که گویم خاک نعلین منی

ماه من تا چند نعل باژگونه می‌زنی

گفته بودی دامنم روزی به دست افتد ترا

وعده افتادگان در پای تا کی افکنی

دم به دم آهنگ رفتن می‌کنی از پیش من

عمری ای اندک وفا چون عمر از آن در رفتنی

من سزایم گفته در کشتن تو ای رقیب

راست می‌گویی تو دشمن خود نه‌ای ای کشتنی

از گلستان جمالت بر نگیرم چشم تو

فی‌المثل گر چشم من چون چشم نرگس بر کنی

گرمی رنگین زند در شیشه با لعل تو دم

هرچه آید زو فرو خور زان که خام است و دنی

بی‌تو چون بیند جهان چشم جهان بین کمال

چون به چشم خویش می‌بیند که چشم روشنی

 
 
 
ابن یمین

آنچه با من میکند از دوستی سیمین تنی

دشمنم نپسندد آنحالت بجای چون منی

هر مژه در چشم من خاریست بی برگ گلش

طالع من بین که خاری یافتم در گلشنی

داردش در خرمن مه خوشه پروین نظام

[...]

جامی

سینه روزن روزن است از ناوک صیدافکنی

خانه دل را فروغ دیگر از هر روزنی

دارم از اشک شفق گون دور ازان خورشید روی

همچو گردون هر نماز شام پر خون دامنی

نیست آن اندام نازک را مناسب هر لباس

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
بابافغانی

گل شکفت و هر کسی دارد هوای گلشنی

ما و داغ آتشین رویی و کنج گلخنی

گشت بستان کن که بهر دیدن روی تو شد

هر گلی چشمی و هر چشمی چراغ روشنی

مست می آیی و در دلها تصرف می کنی

[...]

کلیم

نزد این خلق از رواج باطل حق دشمنی

حرف حق گو، چون اناالحق گوی باشد کشتنی

بسکه در پای خیالت هر زمان سر مینهم

در جوانی چون هلالم گشته قامت منحنی

بر جرس این طعنه می آید که در راه طلب

[...]

صائب تبریزی

جامه زرین نگردد جمع با سیمین تنی

یوسف از چه برنمی آید ز بی پیراهنی

صبر چون بادام کن بر خشک مغزی های پوست

جنگ دارد با زبان چرب نان روغنی

گوشه چشمی ز غمخواران چو نبود غم بلاست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه