آنچه با من میکند از دوستی سیمین تنی
دشمنم نپسندد آنحالت بجای چون منی
هر مژه در چشم من خاریست بی برگ گلش
طالع من بین که خاری یافتم در گلشنی
داردش در خرمن مه خوشه پروین نظام
خوشه ئی از من همی دارد دریغ از خرمنی
گر شبی بر بام او آیم ز مهر روی او
هر زمان ماهی فروزان آید از هر روزنی
سنگ بر دل میزنم از فرقت آن سیمتن
هیچکس دیدست از آن سنگین دلی سیمین تنی
زین دم گرمم که بر وی میدمم از سوز دل
نرم گردد آن دل سخت ار چه باشد آهنی
از دل ابن یمین گر مرد و زن آگه شدی
گشت بر ابن یمین دلسوز هر مرد و زنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درونی شاعر نسبت به محبوبش، سیمین، میپردازد. شاعر از دوستی و عشق خود به او سخن میگوید و میگوید که حالتی که او در محبوبش تجربه میکند، حتی دشمنانش نیز آن را نمیپسندند. او از درد ناشی از جدایی و دلتنگی صحبت میکند و به تصویر کشیدن عشقش، از درد دل و سوز درونیاش میگوید. شاعر از علاقهاش به شبهایی که بر بام محبوبش میگذرانده، یاد میکند و بیان میکند که عشقش چقدر پاک و عمیق است و حتی اگر دلش سخت باشد، با محبت، نرم میشود. به طور کلی، این شعر تصویرگر عشق و دلتنگی شاعر برای محبوبش است.
هوش مصنوعی: دوستی سیمین تن با من آنچنان رفتار میکند که دشمنم نیز از این وضعیت خوشش نمیآید، زیرا کسی به اندازه من این حال را نمیپسندد.
هوش مصنوعی: هر مژه در چشم من مانند خار است و هیچ برگ گلی ندارد. بنگر که سرنوشت من چه شده که در میان گلها، همچون خاری حضور یافتهام.
هوش مصنوعی: در میان خرمن خوشههای ستاره پروین، او هم ذکر من را دارد و من افسوس میخورم که در این خرمن جایی ندارم.
هوش مصنوعی: اگر شبی بر روی بام او باشم، از محبت چهرهاش همیشه نوری میدرخشد که مانند ماهی در آسمان ظاهر میشود و از هر روزنهای وارد میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی از آن محبوب زیبارو، بر دل خود سنگ میزنم. هیچکس نمیتواند سنگینی دل عاشق را که در برابر آن تن نقرهای است، تصور کند.
هوش مصنوعی: اگر از عشق و احساسات گرم و پرحرارت خود به کسی بگویم، آن دل سختی که به نظر میرسد از آهن است، ممکن است بر اثر این محبت نرم و لطیف شود.
هوش مصنوعی: اگر دل ابن یمین به درد آمده باشد و مردan و زنan از آن باخبر شوند، هر مرد و زنی برای ابن یمین دلسوز خواهند شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من کیم گفتی که گویم خاک نعلین منی
ماه من تا چند نعل باژگونه میزنی
گفته بودی دامنم روزی به دست افتد ترا
وعده افتادگان در پای تا کی افکنی
دم به دم آهنگ رفتن میکنی از پیش من
[...]
سینه روزن روزن است از ناوک صیدافکنی
خانه دل را فروغ دیگر از هر روزنی
دارم از اشک شفق گون دور ازان خورشید روی
همچو گردون هر نماز شام پر خون دامنی
نیست آن اندام نازک را مناسب هر لباس
[...]
گل شکفت و هر کسی دارد هوای گلشنی
ما و داغ آتشین رویی و کنج گلخنی
گشت بستان کن که بهر دیدن روی تو شد
هر گلی چشمی و هر چشمی چراغ روشنی
مست می آیی و در دلها تصرف می کنی
[...]
نزد این خلق از رواج باطل حق دشمنی
حرف حق گو، چون اناالحق گوی باشد کشتنی
بسکه در پای خیالت هر زمان سر مینهم
در جوانی چون هلالم گشته قامت منحنی
بر جرس این طعنه می آید که در راه طلب
[...]
جامه زرین نگردد جمع با سیمین تنی
یوسف از چه برنمی آید ز بی پیراهنی
صبر چون بادام کن بر خشک مغزی های پوست
جنگ دارد با زبان چرب نان روغنی
گوشه چشمی ز غمخواران چو نبود غم بلاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.