هوش مصنوعی: این ابیات به مفهوم سفری طولانی و دشوار اشاره دارند و سوال میکنند که آیا کسی که در این راه رفته، دوباره بازگشته تا رازی را به ما بگوید. شاعر به دو راهی آز و نیاز اشاره میکند و به ما هشدار میدهد که زمان محدودی داریم و ممکن است دیگر بازنگردیم.
هوش مصنوعی: در این دو راهی که در آن قرار داری، بین خواستهها و نیازها، بهتر است که تصمیمی بگیری و نباید به فکر برگشتن باشی، زیرا ممکن است دیگر فرصتی برای بازگشت نداشته باشی.
راهی در ۱۴ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹، ساعت ۱۹:۴۹ نوشته:
از جمله رفتگان این راه دراز کو باز آمده ائی که به ما گووید راز هان بر سر این دو راهه از روی نیاز چیزی نگذاری که نمی آئی باز آنچه شما در سایت نوشتید خیلی متفاوت است. بهتر است که درست ترین وصحیح ترین انتخاب شود. در غیر اینصورت در سایر اشعار نیز دچار اشتباه میشویم
هادی رسولی فر در ۱۳ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۰، ساعت ۲۱:۳۸ نوشته:
دوستان گرامی لفظ ( چیزی ) فارسی عامیانه امروزی است و خیام در هیچ کدام از اشعار خویش از کلمه چیزی استفاده نکرده آخر مصرع دوم نیز راز میباشد استفاده کلمه (باز) در دو بیت شعر در خور شاعر قهاری مانند خیام نیست متن درست شعر این است : از جمله رفتگان این راه دراز باز آمده کیست تا بما گوید راز پس بر سر این دوراهه آز و نیاز با هیچ نمانی که نمی آیی باز
amir در ۱۲ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۵۵ نوشته:
با عرض درود خدمت تمامی دوستان.این صحیح تره از جمله رفتگان این راه دراز بازآمده ای کو که خبر پرسم باز؟ زنهار دراین دوراهی آزونیاز تا هیچ نمائی که نمی آیی باز
بهرام مشهور در ۱۲ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱، ساعت ۰۸:۰۵ نوشته:
من این شعر را اینگونه خوانده بودم و بنظرم وزین ترین و با معناترین و شیواترین حالت این شعر باشد : ازجملۀ رفتگان این راه دراز بازآمده ای کو که بما گوید راز هرکس سخنی از سر سوداگفته ست زان روی که هست کس نمی داند باز
مصطفی در ۱۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۰۹ نوشته:
طبق نسخه چاپی که بنده در اختیار دارم به این صورت هست: از جمله ی رفتگان این راه دراز باز آمده کیست تا به ما گوید راز تا بر سر این دوراهه ی آز و نیاز تا هیچ نمانی که نمی آیی باز مصرع دوم کلمه آخر "راز" صحیح است
فرهاد در ۹ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۴۸ نوشته:
جناب هادی رسولی فر، آنگونه که میفرمایید نیست. "چیز" و "چیزی" از واژه های پارسی میانه اند، و چیز به معنی امر یا مال میباشد. این ترکیبها در متنهای پهلوی زیاد به کار رفته است" چیز گیتی" به معنی مال دنیا یا امور دنیوی. یا "چیز مینو" به معنی امور اخروی یا مال آخرت (کرفه = ثواب، گناگ = گناه) خیام در "هان بر سر این دو راه آر و نیاز، چیزی نگذاری که نمی آیی باز" میگوید در در این زندگی که پر از آز و نیاز، مال و ثروتی (چه دنیوی و چه أخروی) بر جای نگذار که بازگشتی نیست :) این هم از شگفتی های زمانه است که مجبوریم واژه هاای فارسی را به عربی ترجمه کنیم تا "مفهوم" واقع گردند! پاینده باشید و علاقمند فرهاد تقی بخش
majid۲۲ در ۹ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۹ نوشته:
تحریف در آثار خیام بسیار شایع شده است. خصوصا در چند دهه اخیر. چنان تحریف می کنند که نه تنها در مقصود و منظور شاعر اختلال ایجاد می شود، بلکه شعری حدید بر خلاف مضمون شعر اصلی می سازند و در عین جسارت به خیام نسبت می دهند. واقعا جای تاسف دارد. اصل رباعی: از جمله ی رفتگان این راه دراز بازآمده ای کو که به ما گوید راز هان بر سر این دو راهه از روی نیاز چیزی نگذاری که نمی آیی باز
هادی رسولی فر در ۸ سال و ۱۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۶ نوشته:
دوست عزیز (فرهاد گرامی ) من منکر نبودن کلمه چیز در زبان فارسی نشدم لفظ چیز در هیچ کدام از اشعار خیام نیست . چیز بسیار عامیانه است در اشعار خیام حتی در این دو بیتی قابل استفاده نیست اگر توجه کنید شعر تصحیح شده و سایت گنجور هم به این نکته پی برده با تشکر از گنجور
بهرام مشهور در ۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۱ نوشته:
در پاسخ علی جان که نوشته اند معنی چی میشه ؟ عرض می کنم اگر از روی نسخه بنده شعر را بخوانید : از جمله رفتگان این راه دراز باز آمده ای کو که بما گوید راز هرکس سخنی از سر سودا گفته است زان روی که هست کس نمی داند باز یعنی از کسانی که این راه دراز (مرگ ) را رفته اند ، باز آمده ای کجا هست که به ما راز آن را راز آن سفر را بگوید ؟ بالاخره رفتگان یک راه حتماً باید به سفری رفته باشند دیگر . بعد میگه هرکس برای خودش از سر سودای دل یعنی از خیالات و خواسته های دل خودش چیزی گفته اما زان روی که هست یعنی از فرگان ( اصل ) آن چیزی که هست ، کس نمی داند باز .
گمنام در ۸ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۴۳ نوشته:
واژه چیز ، انگونه که برخی می پندارند عامیانه نیست حکیم توس در آفرینش گیتی می فرماید: که ایزد ز ناچیز، چیز آفرید وزآن، تا توانایی آمد پدید ( قابل توجه آنان که حکایت ماده و انرژی را نو و از کشفیات غربیان همه چیز دان میدانند) حکیم نیشابوراز پس سده ها هشدار میدهد؛ بر دوراهه آز و نیاز چیزی ننهیم که بازگشتی در کار نیست و چیز به مانای مال و خواسته است
نوید قبادی در ۸ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۱۰ نوشته:
خواهش میکنم این بیت زیبا رو تصحیح بفرمایید... چطور میشه چنین شاهکاری را به این شکل ناجور دراورد؟! از جمله رفتگان این راه دراز باز آمده ای کو که به ما گوید راز هان بر سر این دوراهه از روی نیاز چیزی نگذاری که نمی آیی باز
جلال در ۷ سال قبل، چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۰ نوشته:
استاد محمد علی طاهری بسیار زیبا و متفاوت این شعر رو تفسیر فرموده اند.ایشون میگند منظور این بوده ؛ از آنجایی که کسی بازنگشته و معلوم نیست اونجا چه چیزی لازم بشه پس بهتره چیزی رو اینجا جا نگذاری. هرچی به نظرت میرسه اونجا لازم بشه با خودت بردار. و منظور همون کارهای خوب و ادراکات عرفانیه
م. روشناس در ۵ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۳۶ نوشته:
دوستان عزیز شکل صحیح رباعی هرچی که بوده مهم نیست ... بنظرم مهم همون نکته ای است که همتون در موردش توافق دارید ..."نمی ایی باز" ...این بیت در پاسخ به افرادی است که به بازگشت به دنیا در غالب انسان و یا حیوانات دیگر اعتقاد دارند جهت انجام کارهای خیر و جبران حیات اول خود...جناب خیام (ره)ضمن انکار احتمال بازگشت به دنیا پس از مرگ معتقد هستند که اینجا "محل آز و نیاز است" یعنی اینکه اگر به فرض اینکه به ما اجازه بازگشت هم بدهند (که نمی دهند) باز بخاطر ماهیت این "دوراهه" (دو راه خیر و شر یا خوبی و بدی) ما همان رفتاری را خواهیم داشت که یک بار آمده ایم و داشته ایم... لذا به امید بازگشت نباشید و اگر قرار است اصلاح شوید و یا خود را نجات دهید الان تا فرصت دارید...بسم الله... والا ...بله فریب ابلیس را نخوریم که "بله حالا بر می گردیم و جبران میکنیم و آخرش میریم بهشت"...از این خبرا نیست.
کیانوش در ۵ سال و ۹ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۵۷ نوشته:
سلام از تارنمای گنجور بسی بدور است که در رباعی آقای خیام دست سو ببرد، شکل درست رباعی از جمله رفتگان این راه دراز باز آمده ای کو که بما گوید راز هان بر سر این دو راهی از روی نیاز چیزی نگذاری که نمی آیی باز
علی مرادنیا در ۵ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۰۲ نوشته:
سلام «تا هیچ نمانی» به دید من و با توجه به پیشینه ی شعر، به معنی. «درگیر و منتظر چیز واهی نشدن» هست. و گمان میکنم بیشتر از باقی تفاسیر با اندیشه ی خیام سازگار باشد.
کاوش در ۵ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۳۳ نوشته:
با درود بنده نه خود را صاحب نظر می دانم ونه اطلاع زیادی از تاریح ادبیات و دارم اما از مرور نظرات مختلف دوستان و عزیزان چنین نتیجه گیری نمودم که اولا همه بزرگواران صاحبدل و دارای طبعی لطیف هستند و نکته بعدی و مهم به نظر من این است که هر مطلب و سخنی با مفهوم زیبا و مفید و منطقی و عقلایی بیان شود فقط اهمیت و ارزش آن همان منطقی بودن و عقل گرایانه بودن آن است و زیاد نباید روی حاشیه ها بحث نمود در عین حال زیبایی ظاهری هم اهمیت دارد پس رباعی مذکور نیز که دوستان هرکس به فرا خور مطالعه خود شکل صحیح آن را به گونه ای بیان فرموده بودند چند مورد هم وزین تر و زیباتر بودند که یقینا قابل قبول تر هستند و در عین حال سند محکمی نیز در دست نداریم که کدام نسخه را صد در صد می توان به خیام بزرگ نسبت داد !!! من که سعی میکنم بحث روی حاشیه نکنم و از مطالعه نسخه های زیبا در عین حال متفاوت لذت ببرم و صدالبته بیاموزم ودر زندگی به کار بندم آرزوی سلامتی برای همه دوستان !!!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات به مفهوم سفری طولانی و دشوار اشاره دارند و سوال میکنند که آیا کسی که در این راه رفته، دوباره بازگشته تا رازی را به ما بگوید. شاعر به دو راهی آز و نیاز اشاره میکند و به ما هشدار میدهد که زمان محدودی داریم و ممکن است دیگر بازنگردیم.
هوش مصنوعی: در میان افرادی که در این مسیر طولانی رفتهاند، چه کسی بازگشته است که به ما بگوید حقیقت چیست؟
هوش مصنوعی: در این دو راهی که در آن قرار داری، بین خواستهها و نیازها، بهتر است که تصمیمی بگیری و نباید به فکر برگشتن باشی، زیرا ممکن است دیگر فرصتی برای بازگشت نداشته باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای سر تو در سینه هر محرم راز
پیوسته در رحمت تو بر همه باز
هر کس که به درگاه تو آورد نیاز
محروم ز درگاه تو کی گردد باز
در هستی کون خویش، مردم ز آغاز
با خلق جهان و با جهان است انباز
وآنگه ز جهان و هر چه هست، اندر وی
آگه شود و همه به او گردد باز
زنها مشو غره به بیباکی باز
زیرا که پری دارد از دولت باز
مرغی تو ولیک مرغ مسکین و مجاز
با باز شهنشاه تو شطرنج مباز
در ملک جهان چه دیدی از عمر دراز
کانرا نشکست این فلک شعبده باز
چون هر چه دلت خواست بدلخواه نماند
دل بر چه نهی دگر چه میخواهی باز
صندوق دهن بسته درش چون شد باز
افکند میان این و آن غلغله باز
آراست فقط طایر اقبال و همه
گویند به فرق ما نشیند این باز
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.