کایسا
کایسا در ۸ ماه قبل، جمعه ۴ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۴۵ در پاسخ به رضا دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶ - در سابقه نظم کتاب:
توانی مهر یخ بر زر نهادن
فقاعی را توانی سر گشادن
کسی معنی این بیت را میداند؟
کایسا در ۱ سال و ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۸ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۳:
نسخهی آیینهی دل دستگاه حیرتست
چون نفس ناچار پیمان با تأمل بستهام
بیدل معتقد است که آینه همواره در حال حیرت است، در این بیت میگوید حتی یک نفس هم آینه را از مقام حیرت دور میکند، همانگونه که در زمان قدیم جلوی دهان کسی که بیهوش شده آینه میگرفتند تا ببینند نفس میکشد یا نه!
چون نفس هم میتواند آینه را کدر کند.
پس در این بیت میگوید نفسم را هم مجبور به صبر کردم تا بلکه دلم به مقام حیرت برسه.
در جای دیگر میگوید:
ز آمد و رفت نفس آیینهی دل تیره شد
موج صیقل آبیاری کرد بیدل، زنگ را
کایسا در ۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۰:
شمع: بیدل بسیاری مواقع شمع را با وفا نسبت میدهد:
مثلا
چو شمع از گردنم حق وفا ساقط نمیگردد
در آتش هم عرق دارم، خجالتپرور عشقمقطرات شمع را در هنگام سوختن به عرق خجالت تشبیه کرده و میگه: با اینکه مثل شمع در آتش عشق میسوزم اما خجالت میکشم که هنوز حق وفا را ادا نکردهام.
این موتیف نسبت دادن «وفا» به شمع در شعر حافظ هم مشاهده میشود:
«در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شبنشین کوی سربازان و رندانم چو شمع»
کایسا در ۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۶:
پروانهمشربان بساط وفا چو شمع
اجزای خویش را به گداز آبرو کنندشمع: بیدل بسیاری مواقع شمع را با وفا نسبت میدهد:
مثلا
چو شمع از گردنم حق وفا ساقط نمیگردد
در آتش هم عرق دارم، خجالتپرور عشقمقطرات شمع را در هنگام سوختن به عرق خجالت تشبیه کرده و میگه: با اینکه مثل شمع در آتش عشق میسوزم اما خجالت میکشم که هنوز حق وفا را ادا نکردهام.
این موتیف نسبت دادن «وفا» به شمع در شعر حافظ هم مشاهده میشود:
«در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شبنشین کوی سربازان و رندانم چو شمع»
کایسا در ۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴:
در شعر بیدل کلماتی مانند «طلسم» یعنی «نمود چیزی»
در شعر بیدل نباید دقیقا به معنی همان کلمه توجه کرد. پس طلسم یعنی «جلوهگر چیزی»
در بیتنمود ذره، طلسم حضور خورشید است
که گفته است فراموش کردهای ما رایعنی «نمود ذره جلوهگر حضور خورشید است»
در جایی دیگر میگوید:
روشندلان چو آینه بر هر چه رو کنند
هم در طلسم خویش تماشای او کننددر اینجا طلسم به معنی «وجود خویش» و «هستی خویش» است.
یعنی روشندلان چون به آینه نگاه کنند، هستی خودشان را میبینند، یعنی به خودت نگاه میکنی اما معشوق را میبینی، یک جور بیان وحدتالوجودی هم هست.
کایسا در ۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۶:
در شعر بیدل کلماتی مانند «طلسم» یعنی «نمود چیزی»
در شعر بیدل نباید دقیقا به معنی همان کلمه توجه کرد. پس طلسم یعنی «جلوهگر چیزی»
در بیتنمود ذره، طلسم حضور خورشید است
که گفته است فراموش کردهای ما رایعنی «نمود ذره جلوهگر حضور خورشید است»
در همین شعر میگوید:
روشندلان چو آینه بر هر چه رو کنند
هم در طلسم خویش تماشای او کننددر اینجا طلسم به معنی «وجود خویش» و «هستی خویش» است.
یعنی روشندلان چون به آینه نگاه کنند، هستی خودشان را میبینند، یعنی به خودت نگاه میکنی اما معشوق را میبینی، یک جور بیان وحدتالوجودی هم هست.
کایسا در ۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۹:
مثالهای بیشتر
صورت ناوکش از دل نکشد جرأت من
به تکلف اگرم خامه ی بهزاد کنید
میگه من با هیچی نمیتونم این ناوک(تیر) را از دلم بیرون بکشم، حتی اگر بخوام با قلم بهزاد بکشم.
بیدل معمولا از «کشیدن» کلی مفاهیم ایهامی استخراج میکند:
۱- کشیده شدن به سمت چیزی
۲- حسرت کشیدن
۳- معمولا این کشیدن را همراه نقاش میآورد مثل همین بیت، که معنی نقاشیکردن هم بدهد.
یعنی حتی بهزاد هم نمیتونه اینو بکشه😃
در جایی دیگه
غبار ناتوانم بسته نقش دست امیدی
که نتواند ز دامانت کشیدن کلک بهزادم
در جایی دیگر هم میگوید:
به این سستی که میبینم ز بخت نارسا بیدل
کشد نقاش مشکل هم به دامان تو دست من
و در جای دیگر:
به این ضعیفی که بار دردم، شکسته در طبع رنگ زردم
بهگرد نقاش شوق گردم،که میکشد حسرتم به سویت
کایسا در ۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۷:
صورت ناوکش از دل نکشد جرأت من
به تکلف اگرم خامه ی بهزاد کنید
میگه من با هیچی نمیتونم این ناوک(تیر) را از دلم بیرون بکشم، حتی اگر بخوام با قلم بهزاد بکشم.
بیدل معمولا از «کشیدن» کلی مفاهیم ایهامی استخراج میکند:
۱- کشیده شدن به سمت چیزی
۲- حسرت کشیدن
۳- معمولا این کشیدن را همراه نقاش میآورد مثل همین بیت، که معنی نقاشیکردن هم بدهد.
یعنی حتی بهزاد هم نمیتونه اینو بکشه😃
یا در همین شعر
غبار ناتوانم بسته نقش دست امیدی
که نتواند ز دامانت کشیدن کلک بهزادم
در جایی دیگر هم میگوید:
به این سستی که میبینم ز بخت نارسا بیدل
کشد نقاش مشکل هم به دامان تو دست من
و در جای دیگر:
به این ضعیفی که بار دردم، شکسته در طبع رنگ زردم
بهگرد نقاش شوق گردم،که میکشد حسرتم به سویت
کایسا در ۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۱:
صورت ناوکش از دل نکشد جرأت من
به تکلف اگرم خامه ی بهزاد کنید
میگه من با هیچی نمیتونم این ناوک(تیر) را از دلم بیرون بکشم، حتی اگر بخوام با قلم بهزاد بکشم.
بیدل معمولا از «کشیدن» کلی مفاهیم ایهامی استخراج میکند:
۱- کشیده شدن به سمت چیزی
۲- حسرت کشیدن
۳- معمولا این کشیدن را همراه نقاش میآورد مثل همین بیت، که معنی نقاشیکردن هم بدهد.
یعنی حتی بهزاد هم نمیتونه اینو بکشه😃
در جایی دیگه
غبار ناتوانم بسته نقش دست امیدی
که نتواند ز دامانت کشیدن کلک بهزادم
در جایی دیگر هم میگوید:
به این سستی که میبینم ز بخت نارسا بیدل
کشد نقاش مشکل هم به دامان تو دست من
و در جای دیگر:
به این ضعیفی که بار دردم، شکسته در طبع رنگ زردم
بهگرد نقاش شوق گردم،که میکشد حسرتم به سویت
کایسا در ۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۲:
حیا کو تا زند آبی غبار هرزهتازم را
که من گرد هوس میگردم و بسیار میگردم
این غبار هرزهتاز را باید آبی بیاد(عرق شرم) و بنشاند چون زمین دارای گرد و خاک رو با آبپاشی غبار را مینشانند.
در جای دیگه میگه؛
وضع نامنفعلی سخت خجالت دارد
کاش از هرزهدویها عرق ایجاد کنیم
وضع نامنفعلی یعنی «خجالت نکشیدن»
در خیلی جاها بیدل از انفعال به معنی خجالت نکشیدن استفاده کرده.
در اینجا میگه خجالت نکشیدن اینجا خودش خجالت داره!
یه جا دیگه هم میگه:
گر نباشد اشک، خجلت هم تلافی میکند
بهر عذر چشم تر یک جبهه نم داریم ما
که یعنی اگر اشک نیست خجالت کشیدن هم تلافی میکنه و ما عذر چشم را با پیشانیای از عرق شرم جبران میکنیم.
کایسا در ۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶۸:
دو روز در دل خونگشته جوش زن بیدل
نه باغ در خور جولان آرزوست نه راغ
نشان از اینست که به خود رجوع کن نه به مناظر بیرونی، در جای دیگر میگوید:
بیدلان چند خیال گل و شمشاد کنید
خون شوید آن همه کز خود چمن ایجاد کنید
کایسا در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۵:
توضیح بیت هفتم:
حسن یکتا بیدل از تمثال دارد انفعال
جای زنگارت همین آیینه میباید زدود
بیدل همین مفهمومو یه جای دیگه میگه:
از کجا وهم دو رنگی به قدح ریخته بنگم
حسن، بی رنگ و من بیخبر آیینه به چنگم
میگه حسن رنگی نداره و من آینه گرفتم دستم که چیو نگاه کنم؟
کلا میگه این زیبایی رنگ نداره، یه جا دیگه میگه:
جلوهها بیرنگی و آیینهها بیامتیاز
حیرتی دارم چرا آیینهدارم کردهاند!
کایسا در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۵:
از کجا وهم دو رنگی به قدح ریخته بنگم
حسن، بی رنگ و من بیخبر آیینه به چنگم
میگه حسن رنگی نداره و من آینه گرفتم دستم که چیو نگاه کنم؟
کلا میگه این زیبایی رنگ نداره، یه جا دیگه میگه:
جلوهها بیرنگی و آیینهها بیامتیاز
حیرتی دارم چرا آیینهدارم کردهاند!
کایسا در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۶:
توضیحات مربوط به بیت هفتم:
امروز آمدنها چندین بهار دارد
فردا که راست امید تا خود چهسان بیایید؟
در بیت هفتم یک کارکرد خاص از کلمۀ «بهار» میبینیم. شاعر آن را به صورت فعل «بهار دارد» صرف کرده است. در واقع بهار اینجا مفهوم «لطف» و «جلوه» یافته است. وقتی میگوید «بهار دارد» یعنی «جلوه دارد»، «لطف دارد».
در بیت زیر نیز «چقدر بهار دارد»، مجازاً یعنی «چقدر خرّمی و فرخندگی دارد» یا «چقدر نیک و خوشایند است».
.
چقدر بهار دارد سوی دل نگاه کردن
به خیال قامت یار، دو سه سرو آه کردن
.
وقتی با این صرف فعل «بهار داشتن» آشنا شویم، مشکل بسیاری از بیتهای بهاری بیدل حل میشود. مثلاً در اینجا دربارۀ کتاب گلستان سعدی میگوید
.
از گل و سنبل به نظم و نثر سعدی قانعم
این معانی در گلستان بیشتر دارد بهار
.
یعنی «این معانی، در گلستان بیشتر جلوه دارد» (منظور کتاب گلستان سعدی است). این هم مثالهایی دیگر.
شبنم ما را به حیرت آب میباید شدن
کز دل هر ذرّه، طوفانی دگر دارد بهار
بی فنا نتوان گلی زین هستی موهوم چید
صفحهی ما گر زنی آتش، شرر دارد بهار
در اینجا در بیت اول میگوید «طوفانی دیگر جلوه کرده است» و در بیت دوم میگوید «از صفحۀ ما، آتش برخاسته است». ملاحظه میکنید که بهار در اینجا فقط اسم فصل نیست، بلکه مفهوم «خرمی و نشاط» دارد و این یک کارکرد جدید از این کلمه است که در شعر بیدل بسیار دیده شده است.
منبع: کانال خانهآیینه
کایسا در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۱:
وضع نامنفعلی سخت خجالت دارد
کاش از هرزهدویها عرق ایجاد کنیم
وضع نامنفعلی یعنی «خجالت نکشیدن»
در خیلی جاها بیدل از انفعال به معنی خجالت نکشیدن استفاده کرده.
در اینجا میگه خجالت نکشیدن اینجا خودش خجالت داره!
حیا کو تا زند آبی غبار هرزهتازم را
که من گرد هوس میگردم و بسیار میگردم
این غبار هرزهتاز را باید آبی بیاد(عرق شرم) و بنشاند چون زمین دارای گرد و خاک رو با آبپاشی غبار را مینشانند.
یه جا دیگه هم میگه:
گر نباشد اشک، خجلت هم تلافی میکند
بهر عذر چشم تر یک جبهه نم داریم ما
که یعنی اگر اشک نیست خجالت کشیدن هم تلافی میکنه و ما عذر چشم را با پیشانیای از عرق شرم جبران میکنیم.
کایسا در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۹:
بیت هفتم از «کشد» کلی مفاهیم ایهامی استخراج کرده:
۱- کشیده شدن به سمت چیزی
۲- حسرت کشیدن
۳- معمولا این کشیدن را همراه نقاش میآورد مثل همین بیت، که معنی نقاشیکردن هم بدهد.
در جایی دیگر هم میگوید:
به این سستی که میبینم ز بخت نارسا بیدل
کشد نقاش مشکل هم به دامان تو دست من
کایسا در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:
محرم فنا بیدل! زیر بار کسوت نیست.
هم میتوان مَحرم خواند به معنی راز و هم میتوان مُحرِم خواند به معنی حرامشده! که در آن صورت با کسوت هم در تناسب است.
محرم فنا بیدل! زیر بار کسوت نیست.
شعله جامهای دارد از برهنهدوشیها
خیلی زیباست! شعله جامهای از عریانی دارد. اخوان ثالث هم در شعر پاییز از این تعبیر زیبا سود جسته است: «جامهاش شولای عریانیست...»
در سرمه خوابیدن کنایه از خاموشی صدا است.
ناله تا نفس دزدید من به سرمه خوابیدم
نفس دزدیدن هم به معنای حبس کردن نفس است.
کایسا در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۵ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۳:
بیت اول مصرع دوم ایراد تایپی دارد.
«چه سنگین بود یارب سایهی دیوار مژگانت»
کایسا در ۴ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲:
مه را که خرد؟ که من بکرات
مه دیدم و مشتری ندیدم
کرات با خوانش متفاوت کُره میشه و با مه و مشتری تناسب داره.
کایسا در ۸ ماه قبل، جمعه ۴ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۴۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶ - در سابقه نظم کتاب: