گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
افسر کرمانی

از دیده چکد قطره خون جگر ما

خون جگر آویزه چشمان تر ما

عزم سفر کوی تو داریم و نباشد

جز لخت جگر توشه راه سفر ما

ماییم همان نخل که در دامن اطفال،

با سنگ فرو ریخته باشد ثمر ما

رمزی بود از آب حیات و دل ظلمت

در تیره شبان گر نگری چشم تر ما

با آن که بلند است تو را کوکب مسعود،

اندیشه کن از شعله آه سحر ما

این گونه که عشقم ز خودی خانه بپرداخت

روزی تو درآیی که نباشد اثر ما

افسر، به حریم در آن دوست رسیدیم

بد خضر در این راه همی راهبر ما