زلف، در آتش روی تو، چو در تاب شود
دل و جانم، بدل آتش و سیماب شود
تیر مژگان تو، هر لحظه که پرتاب آید،
دل حسرت زده ماست، که بی تاب شود
هندوی خال تو، تا قتل مسلمان نکند،
فتنه ای نیست، که یک مرتبه در خواب شود
ترک چشم تو، از این گونه، اگر تیر زند،
ترسم آن سخت کمان، نایب سهراب شود
غنچه لعل تو، تا خون دل ما نخورد،
از می ناب مپندار که سیراب شود
جان آلوده کنم پاک، که شاید روزی،
به سراپرده مهر تو، شرفیاب شود
بسکه با سیب زنخدان توام، میل قوی است،
ترسم آن میوه نوآمده، کمیاب شود
وه که آخر کندم خانه طاقت ویران،
قطره های مژه مگذار، که سیلاب شود
آنقدر در غم آن دوست بگریم که ز خون،
افسرا، اشک رخم، رشک می ناب شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایکه خورشید زشرم دل تو آب شود
هفت دریا زسرانگشت تو غرقاب شود
حاکم مشرق و مغرب که همی بهر شرف
باغ اقبال ترا چرخ چو دولاب شود
کلک دین پرور تو واهب ارزاق شدست
[...]
باش تا روی تو خورشید جهانتاب شود
بشکر خنده عقیقت شکر ناب شود
باش تا شمع خیال تو بهنگام صبوح
مجلس افروز سراپرده ی اصحاب شود
باش تا آهوی شیر افکن روبه بازت
[...]
لبت از روزه چرا خشک چو عناب شود
لعل سیراب تو حیف است که بی آب شود
آفتابا بگشا روزه چو بی تاب شوی
حیف از چشمه خورشید که بی تاب شود
گلی از وصل تو چینم مگر آندم که تو را
[...]
جگر تشنه محال است که سیراب شود
گر عقیق لب او در دهنم آب شود
چه غم از تابش خورشید قیامت دارد؟
هرکه در سایه شمشاد تو در خواب شود
تخم امید برومند نگردد ز بهار
[...]
تیغ بردار که چون حوصله بی تاب شود
کشتن ما به تو دشوار چو سیماب شود
می پرستان همه از آتش ما می سوزند
روزن خانه ببندیم که مهتاب شود
می به یادم مکن ای دوست به ساغر که مباد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.