باش تا روی تو خورشید جهانتاب شود
بشکر خنده عقیقت شکر ناب شود
باش تا شمع خیال تو بهنگام صبوح
مجلس افروز سراپرده ی اصحاب شود
باش تا آهوی شیر افکن روبه بازت
همچو بخت من دلسوخته در خواب شود
باش تا آب حیاتی که خضر تشنه ی اوست
پیش سرچشمه ی نوشت ز حیا آب شود
باش تا از شب مه پوش قمر فرسایت
پرده ی ابر سیه مانع مهتاب شود
باش تا هر نفس از نکهت انفاس نسیم
حلقه ی زلف رسن تاب تو در تاب شود
باش تا از هوس ابروی و چشمت پیوست
زاهد گوشه نشین مست بمحراب شود
باش تا بیرخ گلگون و تن سیمینت
چشم صاحبنظران چشمه ی سیماب شود
باش تا در هوس لعل لبت خواجو را
درج خاطر همه پر لؤلؤی خوشاب شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعر به زیبایی و جذابیت محبوبش اشاره میکند و از او میخواهد که به حضورش ادامه دهد تا زیباییها و شادیها در جهان بیشتر شود. او با استفاده از تصاویری چون خورشید، شمع، آهوی شیر افکن و همچنین آب حیات، به تجسم قدرت و تاثیرگذاری عشق و زیبایی میپردازد. شاعر با بیان اینکه حضور محبوبش میتواند تاثیری عمیق بر زندگی و روح دیگران بگذارد، به وصف احساسات عاطفی و زیباییهای وجودی میپردازد و در نهایت، از محبوبش میخواهد که در کنار او باشد تا دنیا رنگینتر و پرنورتر شود.
هوش مصنوعی: بگذار تا چهرهات مانند خورشید درخشان شود و به خاطر لبخند زیبایت، شیرینی خاصی به زندگی ببخشد.
هوش مصنوعی: بگذار که شمع یاد تو در صبحگاهان، مجلس را روشنی بخشد و فضای دور و بر دوستان را گرم و دلپذیر کند.
هوش مصنوعی: بگذار تا آهویی که زیباییاش مانند شیر است، به سمت تو بیاید و مانند بخت من، که در آتش عشق دچار سوختگی است، در خواب فرو رود.
هوش مصنوعی: بگذار تا آب زندگی که خضر به آن نیاز دارد، در کنار سرچشمهی نوشت، به خاطر احترام و حیا به وجود آید.
هوش مصنوعی: اجازه بده تا از شب که ماه با چهره زیبایش پنهان است، ابرهای تیره مانع تابش نور مهتاب شوند.
هوش مصنوعی: بگذار هر لحظه از عطر نفسهای تو، نسیم موهایی که به دور تو پیچیده، بزید و باعث شود که در تردید و انحناهای تو غرق شوم.
هوش مصنوعی: بگذار تا بخاطر زیباییهای ابرو و چشمانت، زاهد آرام و گوشهنشین نیز، مست و مدهوش عبادت شود.
هوش مصنوعی: میگوید: اجازه بده تا رنگ گل و لباست در چشم افراد با تجربه و صاحب نظر، مانند چشمهای از نقره درخشان جلوه کند.
هوش مصنوعی: بگذار تا در آرزوی لبهای زیبا و دلنشین تو، خاطر همه از زیباییهای زندگی پر شود و غم و اندوهها فراموش گردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایکه خورشید زشرم دل تو آب شود
هفت دریا زسرانگشت تو غرقاب شود
حاکم مشرق و مغرب که همی بهر شرف
باغ اقبال ترا چرخ چو دولاب شود
کلک دین پرور تو واهب ارزاق شدست
[...]
لبت از روزه چرا خشک چو عناب شود
لعل سیراب تو حیف است که بی آب شود
آفتابا بگشا روزه چو بی تاب شوی
حیف از چشمه خورشید که بی تاب شود
گلی از وصل تو چینم مگر آندم که تو را
[...]
جگر تشنه محال است که سیراب شود
گر عقیق لب او در دهنم آب شود
چه غم از تابش خورشید قیامت دارد؟
هرکه در سایه شمشاد تو در خواب شود
تخم امید برومند نگردد ز بهار
[...]
تیغ بردار که چون حوصله بی تاب شود
کشتن ما به تو دشوار چو سیماب شود
می پرستان همه از آتش ما می سوزند
روزن خانه ببندیم که مهتاب شود
می به یادم مکن ای دوست به ساغر که مباد
[...]
عجزم از عشق محال است عنان تاب شود
حسن این بادیه سد ره سیلاب شود
هر که لبریز هوای تو بود همچو حباب
پیرهن بر تنش از آتش دل آب شود
بسکه سرگشتگی از صورت حالم پیداست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.