جگر تشنه محال است که سیراب شود
گر عقیق لب او در دهنم آب شود
چه غم از تابش خورشید قیامت دارد؟
هرکه در سایه شمشاد تو در خواب شود
تخم امید برومند نگردد ز بهار
سبز وقتی شود این دانه که دل آب شود
هرکه یک چند درین دایره بر خود پیچد
در کف بحر بقا خاتم گرداب شود
زخم اغیار به صد کان نمک بی نمک است
داغ ما نیست نمکسود ز مهتاب شود
عشق آخر به دل غمزده می پردازد
بحر روشنگر آیینه سیلاب شود
خار در پیرهن بیخبران گل گردد
مژه در دیده بیدرد رگ خواب شود
طوطی از پرتو آیینه شود حرف شناس
سخن آن روز شود سبز که دل آب شود
از دم گرم تو صائب که زوالش مرساد!
دل اگر بیضه فولاد بود آب شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و تشنگی عاطفی میپردازد. شاعر بیان میکند که هیچ چیز نمیتواند عطش عشق و احساسات عمیق او را سیراب کند. او به تضاد میان نور و سایه، زندگی و مرگ، و عشق و درد اشاره میکند. عشق و امید در دلمند، اما بهار آن زمانی میرسد که دل آرامش پیدا کند. خاطرات و زخمهای گذشته، نمکین و تلخ هستند، ولی عشق در نهایت میتواند دل را تسکین دهد. شاعر در انتها بر این باور است که اگر دل انسان قوی باشد، میتواند آب شود و دگرگون شود.
هوش مصنوعی: اگرچه من سعی کنم تشنگی دل را برطرف کنم، اما حقیقت این است که هیچ چیز نمیتواند آن را از بین ببرد. حتی اگر لبان او مثل عقیق در دهان من آبی شود، باز هم عطش من رفع نخواهد شد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در سایهی سایهبان تو آرامش یافته و خوابش برده باشد، از تابش خورشید روز قیامت هیچ غمی ندارد.
هوش مصنوعی: تخم امید هیچگاه بارور نخواهد شد و به شکوفایی نخواهد رسید، مگر اینکه دل آدمی آماده پذیرش آن باشد و به اندازه کافی آب برای رشدش وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که مدتی در این دایره مشغول خودش باشد، در نهایت به دور باطل و بیپایانی خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: زخمهایی که از دیگران میخوریم، اگرچه به ظاهر زیادند و ممکن است به نظر برسند که دردناکاند، اما در مقایسه با داغی که در دل ما ناشی از عشق و دلشکستگی هست، چیزی نیستند. درد و رنج واقعی ما از نوری است که در زندگیمان وجود دارد، مثل نور ماه که میتواند عمیقتر و مراقبتیتر باشد.
هوش مصنوعی: عشق در نهایت به دل افسرده میرسد و مانند دریا روشنایی میآورد و میتواند همچون یک سیلاب در آینه طوفانی شود.
هوش مصنوعی: خار در لباس نادانان به زیبایی گل تبدیل میشود، همچنانکه مژه در چشم کسی که درد نمیکشد، به رگ خواب او تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: پرندهای که در نور آیینه نظر میکند، سخن را میشناسد و حرفهای آن روز به سوی دل سبز و شاداب میرود، بهطوریکه دلش آرام و زنده میشود.
هوش مصنوعی: از لطف و گرمای محبت تو، صائب، چیزی نمیماند. حتی اگر دل مانند فولاد محکم باشد، باز هم در برابر این محبت آب میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایکه خورشید زشرم دل تو آب شود
هفت دریا زسرانگشت تو غرقاب شود
حاکم مشرق و مغرب که همی بهر شرف
باغ اقبال ترا چرخ چو دولاب شود
کلک دین پرور تو واهب ارزاق شدست
[...]
باش تا روی تو خورشید جهانتاب شود
بشکر خنده عقیقت شکر ناب شود
باش تا شمع خیال تو بهنگام صبوح
مجلس افروز سراپرده ی اصحاب شود
باش تا آهوی شیر افکن روبه بازت
[...]
لبت از روزه چرا خشک چو عناب شود
لعل سیراب تو حیف است که بی آب شود
آفتابا بگشا روزه چو بی تاب شوی
حیف از چشمه خورشید که بی تاب شود
گلی از وصل تو چینم مگر آندم که تو را
[...]
تیغ بردار که چون حوصله بی تاب شود
کشتن ما به تو دشوار چو سیماب شود
می پرستان همه از آتش ما می سوزند
روزن خانه ببندیم که مهتاب شود
می به یادم مکن ای دوست به ساغر که مباد
[...]
عجزم از عشق محال است عنان تاب شود
حسن این بادیه سد ره سیلاب شود
هر که لبریز هوای تو بود همچو حباب
پیرهن بر تنش از آتش دل آب شود
بسکه سرگشتگی از صورت حالم پیداست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.