ای که لبت کوثر و رویت بهشت
بی تو عذاب است مرا گشت کشت
شور توام از سر و مهرت ز دل
می نشود گر بشود خاک خشت
با تو مرا هرچه بود زشت، خوب
بی تو مرا هرچه بود خوب، زشت
سیم و زر از بهر نثارت نکوست
مرد نبرد آن که بمُرد و بهشت
بر رخ آن ماه به خطّ غبار
خامه صنعت غم افسر نوشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز جهان گشت چو خرم بهشت
خوید دمید از دو بناگوش مشت
ابر به آب مژه در روی کشت
گل به مل و مل به گل اندر سرشت
وهم تهی پای بسی ره نبشت
هم زدرش دست تهی بازگشت
قصد سرم داری خنجر به مشت
خوشتر از این نیز توانیم کشت
برگ گل از لطف تو نرمی بیافت
بر مثل خار چرایی درشت
تیغ زدی بر سرم ای آفتاب
[...]
با تو مرا سوختن اندر عذاب
به که شدن با دگری در بهشت
بوی پیاز از دهن خوبروی
نغزتر آید که گل از دست زشت
غربت از احسانش چنانم گذشت
کم وطن اصل فراموش گشت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.