چون دف تر ناله از بیداد کمتر میکنم
میکشم جور و تغافل در برابر میکنم
سرنوشتم گر شهادت نیست در کویت چرا
بوی خون میآید از خاکی که بر سر میکنم
بس که هردم میرسد فوج بلایی بر سرم
گر کشم آهی خیال گرد لشکر میکنم
آنقدر کالماس بر داغم سپهر افشانده است
من نمک از گریه شب در چشم اختر میکنم
میبرم با خود لباس داغ حسرت را به خاک
پیش بینم فکر عریانی محشر میکنم
زاهدان عهد ما معیار حق و باطلند
هرچه را منکر شوند این قوم باور میکنم
سرکشیها را غبار از سر اگر بیرون کند
خویش را با خاک در پستی برابر میکنم
رشته از گوهر به خود میبالد و تن از سخن
گر سخن گویم علاج جسم لاغر میکنم
در جهان دائم نشان تیر انکارم کلیم
گر ز مصحف چامه ناموس در بر میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به بیان درد و رنج شاعر از مصائب و ناامیدیها میپردازد. او احساس میکند که باید در برابر ظلم و بیعدالتی صبر کند، حتی اگر سرنوشتش شهادت نباشد. از خاکی که بر آن زندگی میکند، بوی خون و مصیبت استشمام میکند و زندگیاش مملو از بلایا و غمهاست. زاهدان زمان او، حق را به سلیقه خود تفسیر میکنند و او به این ناحق بودنها اعتراف میکند. شاعر در نهایت، بیان میکند که با تحمل این دردها و غمها، به نوعی در پی رهایی و تغییر وضعیت خویش است، اما عمیقاً به دنیای پر از نیرنگ و انکار دچار شده است.
هوش مصنوعی: وقتی از ظلم و بیعدالتی کمتر ناله میزنم، به آرامی بار سنگینی را تحمل میکنم و در برابر مشکلات خود را نادیده میگیرم.
هوش مصنوعی: اگر سرانجام من شهادت نباشد، پس چرا بوی خون از خاکی که بر سر میگذارم به مشام میرسد؟
هوش مصنوعی: هر لحظه گروهی از مشکلات و مصیبتها بر سرم نازل میشود، اما اگر یک آه عمیق بکشید، همه آنها به مانند لشکری در ذهنم شکل میگیرند.
هوش مصنوعی: به قدری مصیبت و درد بر من سایه افکنده است که مانند نمکی که از اشکهای شبانگاهی در چشمان ستاره میریزد، احساس غم و اندوه میکنم.
هوش مصنوعی: من حسرتهای خود را به همراه میبرم و در دلم به فکر روزی برهنه و بدون آرزو هستم.
هوش مصنوعی: زاهدان زمان ما، معیاری برای تشخیص حقیقت و دروغ هستند؛ هر چیزی را که این گروه رد کنند، من آن را میپذیرم.
هوش مصنوعی: اگر سرکشیها و نافرمانیها را کنار بگذارم و از بین ببرم، خودم را به زمین و خاک میسپارم و به بیپایگی میرسم.
هوش مصنوعی: رشتهی گوهر به خود میبالد و اگر از زیبا سخن بگویم، میتوانم ناخوشی و نازکی جسم را درمان کنم.
هوش مصنوعی: در زندگی، همواره با تردید و انکار روبهرو هستم. اما اگر از دل کتاب مقدس شعر و موسیقی زیبایی برآید، آن را در آغوش میگیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس که یاد آن لب و دندان چون دُر میکنم
دامن از اشک چو مروارید تر پُر میکنم
سالها سودای ابروی تو در سر داشتم
بار دیگر آن خیال کج تصور میکنم
از وجودم تا عدم مویی نماند در میان
[...]
بس که شبها دور ازان گل خاک بر سر میکنم
همچو سبزه صبحدم از خاک سر بر میکنم
در چمن میافتم از شوق رخش در پای گل
دامن گل را ز خوناب جگر تر میکنم
چون نمیبینم قدش را در چمن بر یاد او
[...]
در ریاضِ آفرینش صد دل بیبرگ را
با تهیدستی رعایت چون صنوبر میکنم
بر دل من کلفتی از درد و داغ عشق نیست
بستر و بالین ز آتش چون سمندر میکنم
خوار میگردند دنیا دوستان در چشم من
[...]
در وفا، انکار آن شوخ ستمگر می کنم
آنچه از بی رحمی اش گویند، باور می کنم
چرخ می خندد ز روی شادمانی تا سحر
شام غم چون گریه از بیداد اختر می کنم
دل تسلی نیست در ماتمسرای فوت وقت
[...]
شمعسان چشمی کز اشک آتشین تر میکنم
گردن مینا به دستم می به ساغر میکنم
شعلهها را سیر خاکستر عروجی دیگر است
جمله پروازم اگر سر در ته پر میکنم
گر بخوانم قصهٔ عیش تهی از خود شدن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.