عمر سیرش کوته است ار جورت از دل میرود
چند گامی از ضرورت مرغ بسمل میرود
خواب غفلت بس که چشم کاروان عمر بست
بانگ باید بر جرسها زد که محمل میرود
کینهاش ای کاش باعث میشدی بر قتل ما
خون ناحق کشته زود از یاد قاتل میرود
دهر اگر بحر پرآشوبست مستان را چه غم
کشتی من بیخطر دایم به ساحل میرود
چون زبان گنگ باید در سخن خود را گرفت
راه باریکست کار از طبع کاهل میرود
بر زبان دارد حدیث چشم طوفانزای من
خامه محذورست گر با سینه در گل میرود
جذب شوقم میبرد رهبر نمیخواهم کلیم
هرکه سیلابش برد بیخود به منزل میرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و تفکرات شاعر درباره گذر زمان و فقدان فرصتها میپردازد. شاعر به طور خاص بر کوتاهی عمر تأکید کرده و به ضرورت آگاه شدن از گذر زمان اشاره میکند. او از خواب غفلت و بیتوجهی به زندگی سخن میگوید و به این مسئله توجه میکند که در حالی که دیگران مشغول مشکلات هستند، او همچنان به سوی هدف خود میرود. همچنین، شاعر در مورد کینه و محبت، و پیامدهای آنها بر زندگی انسانها تأمل میکند. وی در نهایت به سرنوشت و تقدیر اشاره میکند و بیان میکند که در میان طوفانها، او به ساحل امن میرسد، هر چند که دیگران ممکن است در مسیر زندگی خود دچار مشکل شوند.
هوش مصنوعی: عمر انسان کوتاه است و اگر شجاعت و عشق از دلش خارج شود، زندگی چند قدمی بیشتر نخواهد داشت و مانند مرغی که نیاز به پرواز دارد، به سرانجام خواهد رسید.
هوش مصنوعی: به خواب غفلت فرو رفتهایم و زمان عمرمان در حال سپری شدن است. باید زنگ خطر را به صدا درآورد تا متوجه شویم که زمان از دست میرود و باید بیدار شویم.
هوش مصنوعی: ای کاش نفرت او باعث میشد که مرگ ما را فراموش نکند، زیرا که خون بیگناهی که به ناحق ریخته شده، به زودی از یاد قاتل میرود.
هوش مصنوعی: اگر دنیا پر از مشکلات و آشفتگیها باشد، برای مستان و خوشحالها چه اهمیتی دارد؟ کشتی من همیشه به سلامت و بدون خطر به ساحل میرسد.
هوش مصنوعی: انسان باید در گفتار خود محتاط باشد و مراقب انتخاب کلماتش باشد، زیرا بیان احساسات و افکار به راحتی امکانپذیر نیست و ممکن است در اظهارنظرها دچار مشکل شود. راههایی که طی میکنیم محدودند و افراد تنبل به سختی در کارها پیش میروند.
هوش مصنوعی: چشمهای من داستانی پر از شگفتی را بازگو میکنند، اما قلم قادر به نوشتن آن نیست، اگرچه دل من در خوشی و اندوه غوطهور است.
هوش مصنوعی: عشق و شوق من را به سفر میبرد و من نمیخواهم همچون کلیم (موسى) باشم. هر کسی که به جریان احساساتش دچار شود، بیاختیار به مقصد خود میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن فروغ دیده و آن راحت دل میرود
رخت بردارید، همراهان، که محمل میرود
کاروان مشکل رود بیرون، کز آب چشم من
جمله را خر در خلاب و بار در گل میرود
ای که دیدی قتل من در پای آن سرو سهی
[...]
گرچه بر ما روزگار تیره مشکل میرود
چون ترا دیدم درد عالم از دل میرود
کعبه معنی دری دارد ز محراب مجاز
هرکه این دریافت بیزحمت به منزل میرود
دیدن گلزار رویت میدهد دل را صفا
[...]
از نظر یک دم که آن شکل و شمایل میرود
حاصل دریا و کان از دیده و دل میرود
در بیابانی که نعل شوق ما در آتش است
نقش پای ناقه پیشاپیش محمل میرود
کوچه باغ زلف اگر پایان ندارد گو مدار
[...]
ز آب چشم ماست کز دنبال محمل میرود؟
اینکه خلقی از قفایش پای در گل میرود
دل چو میرفت از قفای او وداع جان نکرد
ز آنکه میداند که جان هم از پی دل میرود
چون به بزمی بیندم اول مرا از صحبتی
[...]
در دلم هر لحظه صد سودای باطل میرود
تا چه پیش آید کسی را کز پی دل میرود
دل نگهدار از صف مژگان او کز فرط حرص
صد سوار اینجا پی یک نیمبسمل میرود
هست عذرایی مگر در کاروان امشب که باز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.