لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
کلیم

به بی تکلفی آن عارفی که خو دارد

نظر به بندد از آن گل که رنگ و بو دارد

ببین بجذبه نسبت که خامه دو زبان

همیشه الفت با صفحه دورو دارد

کسیکه بنده عشقست بی نشان نبود

ز موج گریه خود طوق در گلو دارد

دلم ز تیغ تو چون شانه شد تمام انگشت

حساب حلقه آن زلف مو بمو دارد

براه یک جهتی سالکی که روی نهد

نه بیند آینه را زانکه پشت و رو دارد

قسم بذوق محبت که دشمنی فرضست

علاج سینه کن ار کینه ای عدو دارد

ز روسفیدی میخوارگان دهد خبری

گلی که در چمن خرمی کدو دارد

بمحفل غم و شادی بود عزیز چو شمع

جگر گدازی کز گریه آبرو دارد

زبان هر مژه چشم نکته پردازش

کلیم با من صد قسم گفتگو دارد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

میان باغ گل سرخ‌های و هو دارد

که بو کنید دهان مرا چه بو دارد

به باغ خود همه مستند لیک نی چون گل

که هر یکی به قدح خورد و او سبو دارد

چو سال سال نشاطست و روز روز طرب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
خیالی بخارایی

کسی که سلسلهٔ زلف مشکبو دارد

کجا به حلقهٔ عشّاق سر فرو دارد

گدای میکده را حاصلی ز هستی نیست

به غیر دست که در گردن سبو دارد

دلا مراد دل خود ز غیر دوست مجو

[...]

صائب تبریزی

خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد

رگی ز تلخی آن یار تندخو دارد

سر بریده شبنم به آفتاب رسید

همان امید مرا گرم جستجو دارد

چگونه جلوه کند آفتاب یکرنگی؟

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فیض کاشانی

سرم ز مستی عشق تو های و هو دارد

دل از خیال تو با خویش گفت‌وگو دارد

شراب از آن ید بیضا حلال و شیرینست

طهور باد که طعم سقا همو دارد

چه سان طرب بکند دل که ساقیش لب تست

[...]

جویای تبریزی

کسی که در طلبش درد جستجو دارد

همیشه گریه چو گرداب در گلو دارد

هوای باده بود در سری که بی مغز است

شراب، نسبت نزدیک با کدو دارد

ز شور لعل تو یکبار هر که کام گرفت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه