گرچه بر ما روزگار تیره مشکل میرود
چون ترا دیدم درد عالم از دل میرود
کعبه معنی دری دارد ز محراب مجاز
هرکه این دریافت بیزحمت به منزل میرود
دیدن گلزار رویت میدهد دل را صفا
تیرهبخت آن کس کزین گلزار غافل میرود
من که میگردد سرم از جلوه رفتار او
هرکجا میبینم آن شکل و شمایل میرود
اهلی از آن روی چون آیینه جان یابد ولی
میشود بیجان چو بازش از مقابل میرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق و زیباییهایی اشاره میکند که در مواجهه با محبوب خود تجربه میکند. او باوجود مشکلات و غمها، دیدن محبوبش دردهای زندگی را از دلش میزداید. شاعر به مقایسه معنوی و زیباییهای عشق میپردازد و میگوید هر که به درک واقعی عشق برسد، بدون زحمت به آرامش میرسد. همچنین، او به خوشبختی ناشی از دیدن محبوب اشاره میکند و میگوید که کسی که از این زیباییها غافل است، بدبخت است. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که عشق و زیبایی میتواند انسان را بیجان کند اگر به دور از آن باشد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه روزگار سخت و دشواری بر ما میگذرد، وقتی تو را میبینم، تمام نگرانیها و دردهای دنیا از دل من دور میشود.
هوش مصنوعی: کعبه نماد معنایی عمیق دارد و از جایگاه نمازگاه به عنوان نمادی غیرواقعی به شمار میرود. هر کس بتواند این معنا را درک کند، به راحتی و بدون زحمت به هدف و مقصد خود خواهد رسید.
هوش مصنوعی: دیدن زیبایی و شادابی تو، دل را آرامش و صفا میبخشد. اما کسی که از این زیبایی غافل است، بدبخت است و بهرهای از آن نمیبرد.
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی و حرکات او سرم گیج میرود و هر جا که میروم، همان شکل و وجه او را میبینم.
هوش مصنوعی: انسانی که از دیگران الهام میگیرد و روحش بیدار میشود، اما وقتی آن الهام یا تأثیر از او دور میشود، ممکن است دوباره احساس بیجانی و خمودگی کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن فروغ دیده و آن راحت دل میرود
رخت بردارید، همراهان، که محمل میرود
کاروان مشکل رود بیرون، کز آب چشم من
جمله را خر در خلاب و بار در گل میرود
ای که دیدی قتل من در پای آن سرو سهی
[...]
عمر سیرش کوته است ار جورت از دل میرود
چند گامی از ضرورت مرغ بسمل میرود
خواب غفلت بس که چشم کاروان عمر بست
بانگ باید بر جرسها زد که محمل میرود
کینهاش ای کاش باعث میشدی بر قتل ما
[...]
از نظر یک دم که آن شکل و شمایل میرود
حاصل دریا و کان از دیده و دل میرود
در بیابانی که نعل شوق ما در آتش است
نقش پای ناقه پیشاپیش محمل میرود
کوچه باغ زلف اگر پایان ندارد گو مدار
[...]
ز آب چشم ماست کز دنبال محمل میرود؟
اینکه خلقی از قفایش پای در گل میرود
دل چو میرفت از قفای او وداع جان نکرد
ز آنکه میداند که جان هم از پی دل میرود
چون به بزمی بیندم اول مرا از صحبتی
[...]
در دلم هر لحظه صد سودای باطل میرود
تا چه پیش آید کسی را کز پی دل میرود
دل نگهدار از صف مژگان او کز فرط حرص
صد سوار اینجا پی یک نیمبسمل میرود
هست عذرایی مگر در کاروان امشب که باز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.