دلا بر چشم تر نه آستین را
چه میپوئی عبث روی زمین را؟
ز محراب دو ابروی تو پیداست
که با خود کرده روی کفر و دین را
ز موی پوست تخت فقر بافند
ملایک رشتهٔ حبلالمتین را
بغیر از عجب از تحسین ندیدم
بدل کردم به نفرین آفرین را
شکست ایام گوهرهای بیعیب
که سازد سرمه چشم عیببین را
ز نه خرمن که دارد کشت افلاک
نبینی بهرهور یک خوشهچین را
به حکاکی چه استاد است چشمت
کَند از جنبش مژگان نگین را
دوات از کلک فکرم سر نپیچد
عجب ربطی است با دست آستین را
کلیم آن می که کوه غم ز دل برد
نبرد از روی او چین جبین را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی موضوعاتی چون عشق، زیبایی و تضادهای انسانی میپردازد. شاعر به چشمان زیبای معشوق اشاره میکند و از تأثیر آنها بر احساسات و افکار خویش سخن میگوید. او به دوگانگی کفر و دین در وجود معشوق اشاره میکند و به تأمل در چگونگی زیبایی و ارزشهای معنوی میپردازد. همچنین، شاعر به تقدیر و بخت بد انسانی اشاره میکند و به مفاهیمی چون تحسین، نفرین و رویدادهای زندگی میپردازد. شعر در نهایت به زیبایی ذاتی و عمیق انسان و تأثیر آن بر دل و روح اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای دل، چرا بیدلیل بر چشمهای خود آستین میکشی؟ چرا وقتی روی زمین را مینگری، بیمورد به خودت میپیچانی؟
هوش مصنوعی: از چهره و ابروهای زیبا و دلربای تو مشخص است که با روح و دل خود بر کفر و عقاید دینی تأثیر گذاشتهای.
هوش مصنوعی: فرشتگان از موی پوست بستر فقر، رشتهای محکم و استوار میبافند.
هوش مصنوعی: جز شگفتی، تحسینی ندیدم و به همین دلیل، تحسین را تبدیل به نفرین کردم.
هوش مصنوعی: روزگار به ما الماسهای بینقصی میدهد که میتواند به چشمهای عیبجو زیبایی ببخشد.
هوش مصنوعی: از انبار بزرگی که آسمان دارد، نمیتوانی سهم یک خوشهچین را ببینی.
هوش مصنوعی: چشم تو به قدری زیبایی دارد که هنگام حرکت مژگانش، گویا الماس را تراش میدهد.
هوش مصنوعی: قلم من به خاطر افکارم هیچگاه از دستانم دور نمیشود. این نشاندهندهٔ پیوند عجیبی است که بین آنها وجود دارد.
هوش مصنوعی: کسی که با نوشیدن آن می، بار سنگین غم را از دلش میزداید، هرگز نمیتواند از چهرهاش آثار غم و اندوه را پنهان کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نخواهد هیچ اجسام زمین را
همیشه جوید آیات برین را
دریدند از هم آن نقش گزین را
که رنگ از روی بردی نقش چین را
نه بفروشم نه زر بستانم این را
که این بنیاد کردم بهر دین را
عزیزم داشت همچون جم نگین را
تواضع کرد چون گردون زمین را
ز هی فرخنده جائی خوش مقامی
که خجلت میدهد خلد برین را
نقوش دلفریب جانفزایش
ببرد آب نگارستان چین را
ندانم کین ارم یا باغ مینوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.