روزی طلب مکن تو چه دانی که آن کجاست
تیر از چه افکنی چو ندانی نشان کجاست
در کوی دوست باش و مفید بجا مشو
پروانه را بباغ جهان آشیان کجاست
مسند نشین بزم جهان بی تکلیفست
کاگه نشد که صدر کدام آستان کجاست
صد بار دل ز همرهی زلف تا کمر
رفت و نشان نیافت که موی میان کجاست
هر کس بحرف و صورت گرفت از تو کام خویش
ای روزگار قسمت این بیزبان کجاست
صیاد آرزو بهوای تو پیر شد
ای طایر مراد ترا آشیان کجاست
هرکس شناخت قدر مرا، قیمتم شکست
گوهرشناس بیغرضی در جهان کجاست
امشب که یار مست بود در برت، کلیم
لب بر لبش گذار و ببین آن دهان کجاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعر، به احساس جستجو و طلبی اشاره دارد که در آن شاعر از ناپیدایی و دشواری یافتن اشیا و آرزوها سخن میگوید. او میپرسد که چگونه میتوان چیزی را طلب کرد یا هدفی را دنبال کرد در حالی که نشان آن مشخص نیست. شاعر به دوستداشتن و بودن در کنار محبوب تأکید میکند و به بیمعنایی و نابودی وجود در جستجوی بینتیجه اشاره میکند. در نهایت، با اشاره به موانع و سختیهایی که در زندگی وجود دارد، از بیکسی و بیپناهی میگوید و به بدیهای روزگار اشاره میکند.
هوش مصنوعی: از روزی طلب نکن، زیرا تو نمیدانی آن کجا است. چگونه میتوانی تیر بیندازی در حالی که نشان هدف را نمیدانی؟
هوش مصنوعی: در مسیر دوستی بمان و در کارهای نادرست دخالت نکن. پروانه را بگذار در باغ بگردد و جایی برای خوابش پیدا کند.
هوش مصنوعی: آدمی که در بالای دنیا نشسته و در مقام و جایگاه بالایی قرار دارد، در واقع بیهدف و بیسر و سامان است؛ چون نمیداند کدام درب برای ورود به فضیلت و خوشبختی مناسبتر است.
هوش مصنوعی: دل بارها از همراهی با زلف تا کمر رفته، اما نتوانسته نشانی از موهایی که در وسط هستند پیدا کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به ظاهر و حرفهای دیگران توجه کند، از تو چیزی نمیگیرد. ای روزگار، پس این بیزبان (من) کجای این داستان هستم؟
هوش مصنوعی: صیاد که بهدنبال آرزوهای تو بود، اکنون پیر شده است. ای پرندهی خواستهها، بگو آشیانت کجاست؟
هوش مصنوعی: هر کسی که ارزش من را درک کرد، میبیند که قیمت من چقدر بالاست. در این دنیا، کجا میتوان فردی بیغرض و راستین را پیدا کرد که ارزش واقعی را بشناسد؟
هوش مصنوعی: امشب که معشوق در حال مستی در کنارت است، خیلی نزد او برو و لبهایت را بر لبهایش بگذار و ببین که آن دهان در کجا قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل نه سنگ خاره ای! آخر فغان کجاست؟
وی دیده گر نسوختی اشگ روان کجاست؟
ای جان خسته! آن نفس نیم سرد کو؟
وان ناله ها که اید ازو بوی جان کجاست؟
ای صبر سر گرفته! اگر زنده ای هنوز
[...]
ای باغبان بگو که ره بوستان کجاست
در بوستان گلی چو رخ دوستان کجاست
وی دوستان چه باشد اگر آگهی دهید
کان سرو گلعذار مرا بوستان کجاست
تا چند تشنه بر سر آتش توان نشست
[...]
ای دل نه سنگ خارهای آخر فغان کجاست؟
وی شوخ دیده چشم سرشک روان کجاست؟
در خاکدان دهر دلی شادمان کجاست؟
یک دل که ایمنست ز غم در جهان کجاست؟
در گیر و دار فتنه دوران بسوختیم
داری خبر بگوی که: دارالامان کجاست؟
در صومعه چو جرعه ای از درد درد نیست
[...]
دینم ببرد آن بت و گوید که جان کجاست
ناصح که کرد منع دلم، این زمان کجاست
گفتی که جای یار مکن جز درون جان
ما فرق تا قدم همه یاریم، جان کجاست
چون شمع مردم از غم و اکنون که با توام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.